احقاب معدن یافت نشدن چیزی در معدن
احقاب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
احقاب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ حُقُب و حُقب. روزگارها. سالهای هشتاد هشتاد. زمانهای درازپی درپی. || ج ِ حَقَب ، بمعنی پالان اشتر.
احقاب. [ اِ ] ( ع مص ) احقاب معدن ؛ نیافتن چیزی در کان. یافت نشدن چیزی در معدن. ( منتهی الارب ). || احقاب بعیر؛ تنگ بستن بر شتر. || در حقیبه نهادن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). || در پس خود بستن شترسوار چیزی را. || پس خود بر شتر سوار کردن کسی را. ( منتهی الارب ).
احقاب. [ اِ ] ( ع مص ) احقاب معدن ؛ نیافتن چیزی در کان. یافت نشدن چیزی در معدن. ( منتهی الارب ). || احقاب بعیر؛ تنگ بستن بر شتر. || در حقیبه نهادن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). || در پس خود بستن شترسوار چیزی را. || پس خود بر شتر سوار کردن کسی را. ( منتهی الارب ).
احقاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حُقُب و حُقب . روزگارها. سالهای هشتاد هشتاد. زمانهای درازپی درپی . || ج ِ حَقَب ، بمعنی پالان اشتر.
احقاب . [ اِ ] (ع مص ) احقاب معدن ؛ نیافتن چیزی در کان . یافت نشدن چیزی در معدن . (منتهی الارب ). || احقاب بعیر؛ تنگ بستن بر شتر. || در حقیبه نهادن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || در پس خود بستن شترسوار چیزی را. || پس خود بر شتر سوار کردن کسی را. (منتهی الارب ).
دانشنامه عمومی
احقاب (یمن). احقاب به عربی ( الأحقاب )، روستایی است در دهستان اثاور از توابع استان رَیمه در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن (۵۶ ) نفر (۵ خانوار) می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن (۵۶ ) نفر (۵ خانوار) می باشد.
wiki: احقاب (یمن)
پیشنهاد کاربران
مفرد آن حُقب و بر مدت زمان طولانی که کم تر از هشتاد سال نیست، اطلاق می شود.
وحقب که جمع آن أحْقَابٌ ، أحْقُبٌ ، حُقُبٌ می باشد ریسمانی است که آزار شتر را بدان می بندند.
وحقب که جمع آن أحْقَابٌ ، أحْقُبٌ ، حُقُبٌ می باشد ریسمانی است که آزار شتر را بدان می بندند.
کلمات دیگر: