مترادف چزاندن : آزار دادن، اذیت کردن، شکنجه کردن، زجر دادن
چزاندن
مترادف چزاندن : آزار دادن، اذیت کردن، شکنجه کردن، زجر دادن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
آزار دادن، اذیت کردن، شکنجه کردن، زجر دادن
فرهنگ فارسی
آزار سخت دادن . در زبان تکلمی اصفهان . در تداول عامه : ضعیف .
فرهنگ معین
(چِ دَ )(مص م . ) (عا. ) آزردن ، رنجیده - خاطر کردن .
لغت نامه دهخدا
چزاندن. [ چ َ / چ ِ دَ ] ( مص ) آزار سخت دادن ، در زبان تکلمی اصفهان. ( فرهنگ نظام ). در تداول عامه ( از جمله در تهران ) ضعیف و زبونی را بگفتار یا بکردار آزار کردن. المی به جسم یا روح ضعیف تر از خود رسانیدن. || حق ضعیفی ، چون طفل صغیر و مانند او را کم دادن. پامال کردن حق ضعفاء. رجوع به چزانیدن شود.
پیشنهاد کاربران
چرزیدن : سوختن و چسبیدن غذا بظرف ( گویش جهرمی )
کلمات دیگر: