کلمه جو
صفحه اصلی

منافرت

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) داوری کردن با هم در حسب و نسب افتخارکردن . ۲ - ( اسم ) داوری در حسب و نسب : [ اکنون چون میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره را...] ( مرزبان نامه .۱۳۱۷.ص ۹۷ )

فرهنگ معین

(مُ فِ رَ ) [ ع . منافرة ] (مص ل . ) ۱ - در اصل و نسب به هم فخر کردن . ۲ - از هم نفرت داشتن .

لغت نامه دهخدا

منافرت. [ م ُ ف َ / ف ِ رَ ]( از ع ، اِمص ) با کسی نزد حاکم رفتن برای اثبات بزرگی حسب و نسب. ( غیاث ). منافرة. رجوع به منافرة شود.

منافرة. [ م ُ ف َ رَ ] ( ع مص ) با کسی به فخر به حاکم شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). داوری کردن با هم در حسب و نسب یا در نازیدن با هم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مفاخره در حسب و نسب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

منافرت . [ م ُ ف َ / ف ِ رَ ](از ع ، اِمص ) با کسی نزد حاکم رفتن برای اثبات بزرگی حسب و نسب . (غیاث ). منافرة. رجوع به منافرة شود.



کلمات دیگر: