کلمه جو
صفحه اصلی

ختم شدن


برابر پارسی : انجام شدن، پایان یافتن

فرهنگ فارسی

بفرجام رسیدن بانتها رسیدن

لغت نامه دهخدا

ختم شدن. [ خ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بفرجام رسیدن. به انتها رسیدن. پایان یافتن. تمام گشتن :
در این ایام شد ختم سخن بر نامه صائب
مسلم بود گرزین پیش بر سعدی شکرخایی.
صائب.

فرهنگ فارسی ساره

انجام شدن



کلمات دیگر: