کلمه جو
صفحه اصلی

حامله شدن


مترادف حامله شدن : باردارشدن، آبستن شدن

متضاد حامله شدن : عقیم شدن، نازا شدن

مترادف و متضاد

باردارشدن، آبستن شدن ≠ عقیم شدن، نازا شدن


فرهنگ فارسی

آبستن گردیدن بار برداشتن

لغت نامه دهخدا

حامله شدن. [ م ِ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بار برداشتن. بار گرفتن. آبستن شدن :
یارب چه نطفه بود نمیدانم
کز وی زمانه حامله غم شد.
خاقانی.
|| کنایه از رشوه گرفتن.

واژه نامه بختیاریکا

پَشخِه من دو وَستِن

پیشنهاد کاربران

Get pregnant


کلمات دیگر: