مترادف حق داشتن : محق بودن، سزاوار بودن، مستحق بودن، درخوربودن، شایسته بودن، راست گفتن، درست گفتن، منطقی برخورد کردن
حق داشتن
مترادف حق داشتن : محق بودن، سزاوار بودن، مستحق بودن، درخوربودن، شایسته بودن، راست گفتن، درست گفتن، منطقی برخورد کردن
فارسی به انگلیسی
able, authorize, can, hold
مترادف و متضاد
محقبودن، سزاوار بودن، مستحق بودن
درخوربودن، شایسته بودن
راست گفتن، درستگفتن
منطقی برخورد کردن
۱. محقبودن، سزاوار بودن، مستحق بودن
۲. درخوربودن، شایسته بودن
۳. راست گفتن، درستگفتن
۴. منطقی برخورد کردن
پیشنهاد کاربران
هوده مندی
بجز �سزاواری� و �درستگویی� در برابرهای پارسی یاد شده در بالا، سایر آن ها را نارسا یا نادرست می دانم. �محق بودن� نیز بگونه ای دیگر همان �حق داشتن� است که به باور من، سخن از برابر پارسی در باره ی آن نارواست. همچنین �راستگویی� به آرش باریک �حق داشتن� نیست که برداشتی ناسرراست از آن در زبان کوچه و بازار است.
بجز �سزاواری� و �درستگویی� در برابرهای پارسی یاد شده در بالا، سایر آن ها را نارسا یا نادرست می دانم. �محق بودن� نیز بگونه ای دیگر همان �حق داشتن� است که به باور من، سخن از برابر پارسی در باره ی آن نارواست. همچنین �راستگویی� به آرش باریک �حق داشتن� نیست که برداشتی ناسرراست از آن در زبان کوچه و بازار است.
deserve
اجازه داشتن
کلمات دیگر: