آنکه حق را در همه جا انبساط دهد
حق گستر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حق گستر. [ ح َ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) آنکه حق را در همه جا انبساط دهد :
هرچه کاری بدروی و هرچه گوئی بشنوی
این سخن حق است و حق زی مرد حق گستر برند.
عز و ناز از مدحهای شاه حق گستر گرفت.
هرچه کاری بدروی و هرچه گوئی بشنوی
این سخن حق است و حق زی مرد حق گستر برند.
سنائی.
آن ثناگستر منم کاندر همه گیتی بحق عز و ناز از مدحهای شاه حق گستر گرفت.
مسعودسعد.
کلمات دیگر: