استاد کار دانای کار
پیر کار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیر کار. [ رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) استادکار. دانای کار :
کدو خوش بنزدیک نرگس بکار
سفارش چه حاجت تویی پیر کار.
کدو خوش بنزدیک نرگس بکار
سفارش چه حاجت تویی پیر کار.
ظهوری ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: