(تَ نَ یا نِ ) (اِمر. ) ۱ - اطاقی که تشت و آفتابه در آن گذارند. ۲ - اطاق خواب . ۳ - جامة خواب از توشک و لحاف و نهالی و مانند آن . ۴ - مبرز، مستراح .
تشتخانه
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
تشتخانه. [ ت َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) جامه خواب را گویند، از توشک و لحاف و نهالی و مانند آن. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). در فرهنگ بمعنی لحاف و نهالی و غیره.... ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). || توشک خانه را هم گفته اند. ( برهان ). خانه ای که رختخواب در آن نهند. ( ناظم الاطباء ). در فرهنگ جهانگیری... بمعنی توشکخانه گفته و شعر اخسیکتی را شاهد آورده... ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). لیکن در این بیت معنی اول ( آفتابچی خانه ، خانه ای که آفتابه و لگن در آن گذارند ) مناسبتر است و مبالغه اش بیشتر است. ( فرهنگ رشیدی ) :
آنجا که تشت خانه مدحت کنند باز
تن دردهد وطای ملایک به مفرشی.
شاید که تشت دار سرایش شود خضر
زیرا که تشت خانه او چرخ اخضر است.
در جمع هرزه گویان ار گفت بد چه عیب
شرمندگی ندارد در تشتخانه تیز.
آنجا که تشت خانه مدحت کنند باز
تن دردهد وطای ملایک به مفرشی.
اخسیکتی ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| خانه ای رانیز گویند که تشت و آفتابه در آن گذارند و آن را آفتابچی خانه نیز میگویند. ( برهان ). آفتابچی خانه. ( فرهنگ رشیدی ). آفتابچی خانه یعنی خانه ای که آفتابه لگن درآن گذارند. ( ناظم الاطباء ). خانه ای که آفتابه و لگن در آن گذارند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : شاید که تشت دار سرایش شود خضر
زیرا که تشت خانه او چرخ اخضر است.
شرف شفروه ( از فرهنگ رشیدی ).
|| گاهی از روی تعظیم بر ادبخانه هم اطلاق کنند که عربان مبرز گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). و از روی ادب و کنایه آبخانه را نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). متوضی ̍. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مبال : در جمع هرزه گویان ار گفت بد چه عیب
شرمندگی ندارد در تشتخانه تیز.
امیرخسرو ( از فرهنگ رشیدی ).
و رجوع به طشتخانه شود.کلمات دیگر: