( مصدر ) تاخیر کردن مماطله کردن .
تسویف
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - تأخیر کردن ، درنگ کردن . ۲ - کار را به فردا گذاشتن . ۳ - وعده های دروغ دادن .
لغت نامه دهخدا
تسویف. [ ت َ س ْ ] ( ع مص ) کار واپس افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). تأخیر کردن و درنگ انداختن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). در تأخیر انداختن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || باربار سوف افعل گفتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): سوفت الرجل ، اذا قلت له ُ مرة بعد اخری سوف افعل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). وعده های فریب دادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). امروز وفردا کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
فارغ از مرگ و ایمن از تخویف
جرم حالی و، توبه در تسویف.
فارغ از مرگ و ایمن از تخویف
جرم حالی و، توبه در تسویف.
سنایی.
تمامت آنچ اشارت رفت بی تعویق و تسویف بدو دهند. ( جهانگشای جوینی ). باز اندیشه تعویق و تسویف وانتظار. وقوع... با معاذیر ایلچیان را بازگردانید. ( جهانگشای جوینی ). || مالک کار خود گردانیدن کسی را و حاکم گردانیدن او را در آن کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).فرهنگ عمید
۱. وعدۀ امروزو فردا دادن، مماطله کردن.
۲. اختیار تام دادن در کاری به کسی که هرچه بخواهد بکند.
۲. اختیار تام دادن در کاری به کسی که هرچه بخواهد بکند.
کلمات دیگر: