دوشیدن
فارسی به انگلیسی
to milk(as a cow), to express(as milk), to bleed
فارسی به عربی
حلیب
مترادف و متضاد
له کردن، چپاندن، فشردن، چلاندن، فشار دادن، دوشیدن، اب میوه گرفتن، بزور جا دادن، زور اوردن
دوشیدن، شیره کشیدن از
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( دوشید دوشد خواهد دوشید بدوش دوشنده دوشا دوشیده دوشش ) ۱ - بیرون آوردن شیر از پستان . ۲ - بناحق از کسی پولی یا مالی گرفتن .
فرهنگ معین
(دَ ) [ په . ] (مص م . ) بیرون آوردن شیر از پستان .
لغت نامه دهخدا
دوشیدن.[ شی دَ ] ( مص ) خارج کردن شیر از پستان. ( ناظم الاطباء ). شیر از پستان برآوردن. ( از آنندراج ) ( از غیاث ).فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن : هدب. احتلاب. محالبه. حلاب. ( یادداشت مؤلف ). استمراء. ( دهار ). حلب. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) :
نشانی مگر یابد از اردشیر
نباید که او دوشد از غرم شیر.
بگذارد حنجر به دم خنجر پیکار.
شیردوشی زو به روزی یک سبوی.
پرستارانم اینجا شیرنوشند.
بهرخود شیر دیگران دوشی.
وز بن دندان مار گرزه نوشیدن شرنگ...
- گاو نردوشیدن ؛ به کار محال دست یازیدن :
آنانکه به کار عقل در می کوشند
هیهات که جمله گاو نر می دوشند.
- دوشیدن کسی را ؛ پول و مال او را به نیرنگ و فریب یا زور گرفتن : زیارت نامه خوانهای کربلا تا تیغشان ببرد زوار را می دوشند. ( یادداشت مؤلف ).
نشانی مگر یابد از اردشیر
نباید که او دوشد از غرم شیر.
فردوسی.
دشمن ز دوپستان اجل شیر بدوشدبگذارد حنجر به دم خنجر پیکار.
منوچهری.
چون یکی جغبوت پستان بند اوی شیردوشی زو به روزی یک سبوی.
طیان.
که چوپانانم آنجا شیردوشندپرستارانم اینجا شیرنوشند.
نظامی.
چند در قهر دیگران کوشی بهرخود شیر دیگران دوشی.
اوحدی.
از دم پستان شیر شرزه دوشیدن حلیب وز بن دندان مار گرزه نوشیدن شرنگ...
هاتف اصفهانی.
فش ؛ زود دوشیدن. ( تاج المصادربیهقی ). هدب. ضب. بزم ؛دوشیدن شتر. ( تاج المصادربیهقی ) ( دهار ). عصر؛ دوشیدن شتر و جز آن. ( منتهی الارب ). هجم. همر. اهتجام ؛ همه شیر پستان دوشیدن. هم ؛ شیر دوشیدن. همش ؛ نوعی از دوشیدن شیر. تشطیر؛ دوشیدن یک نیمه پستان. شطر؛ دوشیدن دوپستان. ( منتهی الارب ).- گاو نردوشیدن ؛ به کار محال دست یازیدن :
آنانکه به کار عقل در می کوشند
هیهات که جمله گاو نر می دوشند.
خیام.
|| گرفتن. ( ناظم الاطباء ).- دوشیدن کسی را ؛ پول و مال او را به نیرنگ و فریب یا زور گرفتن : زیارت نامه خوانهای کربلا تا تیغشان ببرد زوار را می دوشند. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
بیرون آوردن شیر از پستان گاو، گوسفند، و مانند آن ها با دست، شیر از پستان بیرون کشیدن، دوختن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] برآوردن شیر از پستان را دوشیدن گویند. از آن در باب تجارت و نکاح سخن گفته اند.
تصریه، یعنی ندوشیدن حیوان جهت پر شیر نشان دادن آن برای فروش، حرام و موجب ثبوت خیار است.
تحقق تصریه
تصریه با دوشیدن حیوان در سه روز و کمتر بودن آن از مقدار شیر موجود در پستان حیوان هنگام معامله ثابت می شود.
دوشیدن همه شیر حیوان
دوشیدن همۀ شیر حیوان در صورتی جایز است که بچۀ آن از علوفه در حدّ کفایت تغذیه کند؛ لیکن اگر به علت کمی علف، دوشیدن شیر موجب زیان دیدن حیوان گردد حرام است.
ندوشیدن در فرض زیاد نداشتن
...
تصریه، یعنی ندوشیدن حیوان جهت پر شیر نشان دادن آن برای فروش، حرام و موجب ثبوت خیار است.
تحقق تصریه
تصریه با دوشیدن حیوان در سه روز و کمتر بودن آن از مقدار شیر موجود در پستان حیوان هنگام معامله ثابت می شود.
دوشیدن همه شیر حیوان
دوشیدن همۀ شیر حیوان در صورتی جایز است که بچۀ آن از علوفه در حدّ کفایت تغذیه کند؛ لیکن اگر به علت کمی علف، دوشیدن شیر موجب زیان دیدن حیوان گردد حرام است.
ندوشیدن در فرض زیاد نداشتن
...
wikifeqh: دوشیدن
گویش اصفهانی
تکیه ای: beduši
طاری: dot(mun)
طامه ای: dotan
طرقی: dotmun
کشه ای: dotmun
نطنزی: dotan / dušâɂan
واژه نامه بختیاریکا
تیکِنیدِن؛ دُهدِن
کلمات دیگر: