کلمه جو
صفحه اصلی

تعریب

فارسی به انگلیسی

arabicizing, translating into arabic

فرهنگ فارسی

عربی کردن، مطلبی رابه عربی ترجمه کردن، کلمهای، راکه اززبان دیگراست عربی کردن وبصورت کلمات عربی، در آوردن
۱ - ( مصدر ) بعربی ترجمه کردن بتازی گردانیدن . ۲ - کلمه ای غیر عربی را بصورت عربی در آوردن . ۳ - بی غلط و فصیح بیان کردن . جمع : تعریبات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - به عربی ترجمه کردن . ۲ - واژه ای غیر عربی را به شکل عربی درآوردن .

لغت نامه دهخدا

تعریب. [ ت َ ] ( ع مص ) پاک کردن زبان از غلطگویی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پاک کردن سخن از خطا. ( آنندراج ). مهذب ساختن سخن از لحن. ( از اقرب الموارد ). || سخن پیدا گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بریدن شاخ خرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بریدن شاخ خرما و آشکار کردن و تشذیب آن. ( از اقرب الموارد ). || نشتر کردن اشاعر ستور را سپس آن داغ کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || زشت نمودن قول یا فعل کسی را و بازگردانیدن بر آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). عرب علیه قبح علیه کلامه. ( الاساس از اقرب الموارد ). || از قوم گفتن و حجت آوردن برای ایشان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || نیک نوشیدن آب صافی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فراوان نوشیدن آب صافی را. ( از منتهی الارب ). || آزمند گشن گردانیدن گاو نر، ماده را. || به انکار بازگردانیدن. || سخن عجمی را عربی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اسم عجمی را بر روش عرب بیان کردن و عربی کردن آن. ( از اقرب الموارد ). || کمان عربی ساختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اتخاذ کمان یا اسب عربی را. ( از اقرب الموارد ). || تباه گردیدن ذرابت معده ( ؟ ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بیمار ساختن فساد معده کسی را: عربه العرب ؛ مرضه الذرب.( از اقرب الموارد ). || فحش گفتن و سخن زشت بر زبان راندن. || بیعانه دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. مطلبی را به عربی ترجمه کردن.
۲. شکل عربی دادن به کلمه ای که از زبان دیگر است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَعریب، عربی کردنِ کلمه غیرعربی و به ساختار عربی در آوردن آن می باشد.
کلمه عربی شده را مُعَرَّب خوانند، در مقابلِ معدود کلمات غیرعربی که به صورت اصلی خود وارد زبان می شوند و به کلمات دَخیل شهرت دارند. تعداد قابل توجهی از مفردات غیرعربی که در زبان عربی به کار رفته است، یکی از این دو نوع می باشد.گاهی معرّب را دخیل نیز نامیده اند .
نظر ابن منظور درباره دخیل
ابن منظور دخیل را لفظی دانسته که عربی نیست و وارد کلام عرب شده است.
نظر احمد مطلوب درباره دخیل
احمد مطلوب دخیل را لفظی خوانده که در دوره اخیر از زبان های دیگر گرفته شده و به همان شکل خود یا با کمی تغییر تلفظ می شود.
تفاوت بین دخیل و معرب از نظر احمد مطلوب
...

پیشنهاد کاربران

در درس عربی به معنای ساختار عربی واژه و حرکت گذاری صحیح آن میباشد

عَرَبینیدن.


کلمات دیگر: