( اسم ) ۱- کوز. لوله دار ظرف آب لوله دار شبیه آفتابه . ۲- کوز. شراب ابریق می صراحی . ۳- ظرفی که در آن قهوه جوشانند قهوه جوش . ۴- صدا و آواز صراحی هنگام ریختن می .
بطنی است از فهم و نسبت بدان بلبلی شود .
منوچهری .
اسدی .
اسدی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
سلمان .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
بلبلة. [ ب َ ب َ ل َ ] (ع مص ) مصدر بِلبال است در تمام معانی . رجوع به بلبال شود.
بلبلة. [ ب ُ ب ُ ل َ ] (اِخ ) (بنی ...) بطنی است از فهم ، و نسبت بدان بُلبلی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به بلبلی شود.
بلبلة. [ ب ُ ب ُ ل َ ] (اِخ ) از زنان مغنی عصر اموی ، و معاصر با جمیله ٔ سلمیه بوده است . (از اعلام النساء ج 1 ص 141 از الاغانی ).
بلبلة. [ ب ُ ب ُ ل َ ] (ع اِ) کوزه ای که نایزه ٔ آن جانب سرش باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوزه بانایزه . (دهار).کوزه که لوله اش پهلوی گردن آن باشد. (غیاث اللغات ).کوز که «بلبل » آن در کنار سرش باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به بلبل شود. || آوند شراب . (دهار). || هودج زنان آزاد. (منتهی الارب ). هودج حرائر. (اقرب الموارد). و رجوع به بلبله شود.
بلبلة.[ ب َ ب َ ل َ ] (ع اِ) سخنی که فهمیده نشود. (از منتهی الارب ). || درآویختن زبانها و مختلف شدن آن . (منتهی الارب ). اختلاط لسانها. (ناظم الاطباء). || تفرق آرا و متاع . || سختی اندوه .(منتهی الارب ). اندوه و گرفتگی دل . (برهان ). شدت اندوه . (غیاث ). || وسوسه . (منتهی الارب ). وسواس . (غیاث ). وسوسه های صدر. ج ، بَلابِل . (ناظم الاطباء). || مهره ایست سیاه در صدف . (منتهی الارب ).
۱. برانگیختن.
۲. گروهی را به هیجان آوردن و در آنها ایجاد اندوه کردن.
۳. درهم و مخلوط شدن لسانها.
۴. فاسد شدن آرا.
۵. (اسم) سختی.
۶. (اسم) اندوه.
نوعی ظرف لولهدار شراب که هنگام ریختن می صدایی از آن خارج میشد: ◻︎ شده بلبله بلبل انجمن / چو کبک دری قهقهه در دهن (نظامی۵: ۸۹۳).