کلمه جو
صفحه اصلی

فورت

فرهنگ فارسی

شدت و جوشش خشم . فور

فرهنگ معین

(فَ رَ ) [ ع . فورة ] (اِمص . ) ۱ - جوشش ، حدُت . ۲ - شدت خشم یا گرما.

لغت نامه دهخدا

فورت. [ ف َ رَ ] ( ع اِمص ) شدت و جوشش خشم. فور. فوران : شاه چون این مقدمات استماع کرده فورت خشمش تسکین یافت. ( سندبادنامه ). در خانه پیرزنی از عجائز بخارا متواری شدتا فورت حادثه و سورت واقعه او سکون یافت. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ). فورت آن مهم و سورت آن مُلِم فرونشست. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به فور و فوران شود.

فورة. [ ف َ رَ ] ( ع اِ ) فورةالجبل ؛ روی کوه و پشت آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
|| ( اِمص ) فورةالغضب ؛ تیزی آن. ( از اقرب الموارد ). || فورةالحر؛ سختی گرما و جوشش آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) فورةالعشاء؛ بعد از نماز خفتن. ( منتهی الارب ). || فورةالنهار؛ اول ِ روز. ( از اقرب الموارد ).

فورة. [ رَ ] ( ع اِ ) علتی است که در خُردگاه دست و پای ستور حادث گردد و وقت مالیدن پراکنده و باز فراهم گردد و ستور را لنگ کند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فورت . [ ف َ رَ ] (ع اِمص ) شدت و جوشش خشم . فور. فوران : شاه چون این مقدمات استماع کرده فورت خشمش تسکین یافت . (سندبادنامه ). در خانه ٔ پیرزنی از عجائز بخارا متواری شدتا فورت حادثه و سورت واقعه ٔ او سکون یافت . (ترجمه ٔتاریخ یمینی ). فورت آن مهم و سورت آن مُلِم فرونشست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به فور و فوران شود.


فرهنگ عمید

۱. جوشش.
۲. حدت.
۳. شدت خشم یا گرما.

دانشنامه عمومی

فورت شهری در مرکز ایالت بایرن آلمان است.این شهر بزرگ دارای فرودگاه است.
دومین خط آهن آلمان در ۷ دسامبر ۱۸۳۵ بین دو شهر نورنبرگ و فورت در ایالت باواریا ایجاد شد.
اطلس جامع گیتاشناسی شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۳۴۲-۲۴۶-۲

دانشنامه آزاد فارسی

فورْت (Fürth)
شهری در باواریا، در آلمان، نزدیک نورنبرگ، با ۱۱۰,۵۰۰ نفر جمعیت (۲۰۰۱). صنایع آن عبارت اند از نساجی، و تولید وسایل الکتریکی، مواد شیمیایی و اسباب بازی.


کلمات دیگر: