کلمه جو
صفحه اصلی

هراوه

عربی به فارسی

چماق , چوبدستي سرکلفت , باچماق زدن , مجبورکردن , کتک زدن , چوب زدن , چماق زدن


لغت نامه دهخدا

( هراوة ) هراوة. [ هَِ وَ ] ( ع اِ ) چوب دستی گنده. ج ، هَراوی ̍، هُری ، هِری . ( منتهی الارب ). عصا یا چوب دستی ضخیم چون دسته تبر و کلنگ. ج ، هراوی ، هَری ، هِری . ( اقرب الموارد ).

هراوة. [ هَِ وَ ] (ع اِ) چوب دستی گنده . ج ، هَراوی ̍، هُری ، هِری ّ. (منتهی الارب ). عصا یا چوب دستی ضخیم چون دسته ٔ تبر و کلنگ . ج ، هراوی ، هَری ، هِری ّ. (اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: