(sale by) auction
هراج
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
اسب نیک رونده تیز تک
لغت نامه دهخدا
هراج. [ هََ رْ را ] ( ع ص ) مبالغت در هرج. ( اقرب الموارد ). رجوع به هرج شود.
هراج. [ هََ رْ را ] ( ع ص ) اسب نیک رونده تیزتک. ( منتهی الارب ). کثیرالجری و کمیت. ( اقرب الموارد ).
هراج. [ هََ رْ را ] ( ع ص ) اسب نیک رونده تیزتک. ( منتهی الارب ). کثیرالجری و کمیت. ( اقرب الموارد ).
هراج . [ هََ رْ را ] (ع ص ) اسب نیک رونده ٔ تیزتک . (منتهی الارب ). کثیرالجری و کمیت . (اقرب الموارد).
هراج . [ هََ رْ را ] (ع ص ) مبالغت در هرج . (اقرب الموارد). رجوع به هرج شود.
کلمات دیگر: