محک . سنگی که ریزه های زر بر آن باشد یا با زر نقش شده باشد .
سنگ زر
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(سَ گِ زَ ) (اِمر. ) نک محک .
لغت نامه دهخدا
سنگ زر. [ س َ گ ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) محک. ( غیاث ) ( آنندراج ). سنگی که ریزه های زر بر آن باشد یا با زر نقش شده باشد :
قلم بگیر که سنگ زر است نوک قلم
بدو پدید شودمان که تو کهن گرهی.
باشد چو سنگ زر کف دستش بزرنگار.
قلم بگیر که سنگ زر است نوک قلم
بدو پدید شودمان که تو کهن گرهی.
ناصرخسرو.
از بس که خازن تو بزوار زر دهدباشد چو سنگ زر کف دستش بزرنگار.
سوزنی.
|| مثقال و آن یک دوم و سه سبع درم بوده است. ( یادداشت بخط مؤلف ).کلمات دیگر: