کلمه جو
صفحه اصلی

بشکولیدن

فرهنگ معین

(بِ دَ ) (مص م . ) ۱ - جلدی و چابکی نمودن . ۲ - حریص بودن در کارها.

لغت نامه دهخدا

بشکولیدن. [ ب َ / ب ِ دَ ] ( مص ). حریص بودن در کارها. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از سروری ) ( مؤید الفضلاء ). آزور بودن در کارها . رجوع به شعوری ج 1 ورق 186 شود. || جلدی و چابکی نمودن. ( برهان ) ( مؤید الفضلاء ) ( ناظم الاطباء ). جلدی نمودن. ( سروری ). چالاکی نمودن. ( غیاث ). چستی و زرنگی در کارها کردن. و رجوع به شعوری ج 1 ورق 186 شود. || رخنه افگندن و کردن. ( مؤید الفضلاء ) . || وسمه کشیدن بر او. ( ناظم الاطباء ). || بستن از رسن و مانند آن. ( مؤید الفضلاء ).

فرهنگ عمید

۱. چابکی کردن، چالاکی کردن.
۲. حریص بودن در کارها.


کلمات دیگر: