کلمه جو
صفحه اصلی

تشمیر

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- دامن بالا زدندامن در چیدن دامان بکمر زدن . ۲- آماده شدن . ۳- چابکی کردن .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - دامن بالا زدن ، دامن در چیدن . ۲ - آماده کاری شدن . ۳ - به سرعت گذشتن .

لغت نامه دهخدا

تشمیر. [ ت َ ] (اِ) دوایی است که آن را بسفایج خوانند و به این معنی با فوقانی مابین شین و میم هم بنظرآمده است که تشتمیر باشد. (برهان ) (آنندراج ). بسفایج . (ناظم الاطباء). و رجوع به بسفایج و بسپایه شود.


تشمیر. [ ت َ ] (ع مص ) جامه فراهم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). جامه فاهم گرفتن . (زوزنی ). جامه را فراهم گرفتن . (دهار). برداشتن جامه را و برچیدن :شمر الثوب عن ساقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). دامن بر میان زدن . (آنندراج ). || درایستادن در. (تاج المصادر بیهقی ). عزیمت کاری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || خرامیدن در رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتاباندن کسی را در راه رفتن . (از اقرب الموارد) . || کوشیدن و سرعت نمودن در رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کوشیدن در رفتن . (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سبکی و شتابی کردن در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سبکی کردن در کار. (از اقرب الموارد). مجازاً چستی و چالاکی . (غیاث اللغات ). چست شدن در کاری . (آنندراج ). || رها کردن کشتی و جز آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کشتی و غیر آن روان کردن . (آنندراج ). ارسال کشتی و جز آن . (از اقرب الموارد). || اراده کردن کاری را. (از اقرب الموارد).


تشمیر. [ ت َ ] ( اِ ) دوایی است که آن را بسفایج خوانند و به این معنی با فوقانی مابین شین و میم هم بنظرآمده است که تشتمیر باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). بسفایج. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بسفایج و بسپایه شود.

تشمیر. [ ت َ ] ( ع مص ) جامه فراهم گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). جامه فاهم گرفتن. ( زوزنی ). جامه را فراهم گرفتن. ( دهار ). برداشتن جامه را و برچیدن :شمر الثوب عن ساقه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). دامن بر میان زدن. ( آنندراج ). || درایستادن در. ( تاج المصادر بیهقی ). عزیمت کاری کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || خرامیدن در رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شتاباندن کسی را در راه رفتن. ( از اقرب الموارد ). || کوشیدن و سرعت نمودن در رفتار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کوشیدن در رفتن. ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || فراهم آوردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سبکی و شتابی کردن در کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سبکی کردن در کار. ( از اقرب الموارد ). مجازاً چستی و چالاکی. ( غیاث اللغات ). چست شدن در کاری. ( آنندراج ). || رها کردن کشتی و جز آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کشتی و غیر آن روان کردن. ( آنندراج ). ارسال کشتی و جز آن. ( از اقرب الموارد ). || اراده کردن کاری را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. دامن بالا زدن.
۲. به شتاب و به سرعت گذشتن.
۳. ارادۀ کاری کردن، آمادۀ کاری شدن و چابکی کردن.
۴. قصد مکانی کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تشمیر (ابهام زدایی). واژه تشمیر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تشمیر (فقه)، بالا زدن و کوتاه کردن و بحث شده در باب صلات• تشمیر کعبه، نمایان شدن پوشش سفید کعبه بر اثر بالا بردن پرده آن
...


کلمات دیگر: