کلمه جو
صفحه اصلی

انغوزه

فرهنگ فارسی

انگوژه، انگژه، انگژد: صمغ انگدان، بعربی صمغ الانجدان میگویند، صمغ یاشیرهای که ازریشه انجدان گرفته می شود
۱ - ( اسم ) صمغی است که از گیاه انگدان گیرند و بان صمغ انجدان نیز گویند و آن بصورت دانه های صمغی بدرشتی یک نخود تا یک گردو دیده میشود و برنگهای زرد قهوه یی و خاکستری و طعمش گس و تلخ و زننده و بویش شبیه سیر است . ۲ - گردو .

فرهنگ معین

(اَ زِ یا زَ ) (اِ. ) =انگژد. انگوژد. انگژه . انگوژه : صمغی است که از گیاه انگدان گیرند و به آن صمغ انجدان نیز گویند و آن به صورت دانه های صمغی به درشتی یک نخود تا یک گردو دیده می شود و به رنگ های زرد، قهوه ای و خاکستری و طعمش گس و تلخ و زننده و بویش شبیه

(اَ زِ یا زَ) (اِ.) =انگژد. انگوژد. انگژه . انگوژه : صمغی است که از گیاه انگدان گیرند و به آن صمغ انجدان نیز گویند و آن به صورت دانه های صمغی به درشتی یک نخود تا یک گردو دیده می شود و به رنگ های زرد، قهوه ای و خاکستری و طعمش گس و تلخ و زننده و بویش شبیه سیر است . 2 - گردو.


لغت نامه دهخدا

انغوزه. [ اَ زَ / زِ ] ( اِ ) دارویی بدبوو دافع تشنج و عبارت است از صمغ درخت انگدان که به تازی حلتیث منتن گویند. ( ناظم الاطباء ). صمغ بدبویی که از یک نوع کما حاصل می شود. ( گیاه شناسی گل گلاب ص 235 ). صمغی است که از گیاه انگدان گیرند و به آن صمغ انجدان نیز گویند و آن بصورت دانه های صمغی بدرشتی یک نخود تا یک گردو دیده می شودو برنگهای زرد، قهوه ای و خاکستری و طعمش گس و تلخ وزننده و بویش شبیه سیر است. ( فرهنگ فارسی معین ). حلتیت. صمغ الانجدان. ( یادداشت مؤلف ). || گردو. ( فرهنگ فارسی معین ). گردکان. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

صمغ یا شیرۀ انجدان، به رنگ قهوه ای و طعم تلخ که خاصیت دارویی دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

آنغوزه. آنْسِفالوپاتی اِسفنجی شِکل
رجوع شود به:بیماری مغزی اسفنجی شکل

واژه نامه بختیاریکا

( اَنغوزه * ) بوگنده؛ بلهر

پیشنهاد کاربران

آنغوزه *
22. معمای آنغوزه از همان نامش آغاز می شود: هیچ توضیح پذیرفتنی برای واژه آزا** asa یا assa در زبان انگلیسی نیست. فرهنگ انگلیسی جدید آکسفورد بیباکانه آنرا مشتق از واژه فارسی آزا āzā یا aza می داند، هرچند این واژه معنایی جز مصطکی*** ندارد که فرآورده ای است یکسره متفاوت با آنچه ما از asafœtida می فهمیم. در هیچ یک از زبانهای خاوری واژه ای از سنخ asa یا aza نیست که نمایانگر این محصول باشد. از اینرو نمی توان گفت که از یکی از ملل خاور به اروپا رسیده باشد. کمپفر، که در سال 1687 به مطالعه این گیاه در لارستان پرداخت و آشنایی هائی با زبان فارسی داشت، گوید چیزی از خاستگاه نام اروپایی اش نداند. 1 لیتره، نویسنده نامی واژه نامه فرانسه، می پذیرد که خاستگاه واژه asa دانسته نیست و خردمندانه پروای هر گونه حدس و گمان می کند. 2 این فرض را هم پیش کشیده اند که asa دگرگون شده laser یا laserpitium پلینی ( xix, 5 ) است و داروسازان سده های میانه این نام را بدین شکل کوتاه کرده اند. بورژچو، 4 گیاه شناس لهستانی، این ریشه شناسی را که نخستین بار گارسیا دا اورتا پیش گزارد، 3 درست شمرده است؛ او با پژوهش گرانسنگش در گیاهان آنغوزه آور ما را وامدار خود کرده است. گرچه این توضیح هنوز رضایتبخش نیست، زیرا دگرشدگی ادعایی laser به asa تنها برداشتی شخصی است و اثباتش با اسناد سده های میانه ناشدنی ، 5 به هر روی بهتر است که برگرفته از فارسی بدانیم.

آنغوزه فرآورده ای است گیاهی برساخته از رزین، ژد و روغن اسانس به نسبتهای متفاوت که بیشتر آن رزین است و از گیاهان چتری گوناگون چون Ferula narthex ، F. alliacea ، F. fœtida ، F. persica و F. scorodosma ( یا Scorodosma fœtidum ) به دست می آید. 1 در هند آن را بیشتر چاشنی ساخته بویژه با برنج و دانه ها می خورند. هر جا این گیاه می روید برگهای تازه اش را پخته چون سبزی می خورند، بویژه مردم بخارا که بخش سفید پائینی ساقه را که بریان شده و نمک و کره به آن زده باشند خوراکی خوشمزه می دانند. در قرابادین ها آن را محرک و ضد انقباض شمارند.
ابومنصور، لی شی ـ چن ایران در سده دهم، دو گونه آنغوزه ( انگدان anguyān فارسی، انجدان anjudān عربی ) یکی سیاه و دیگری سفید را بر شمرده گوید نوع سومی هست که مردمان روم آن را sesalius گویند. گوارش خوراک را آسان ومعده را قوی ساخته درد بندهای دست و پا کاهد. چنانچه به پوست مالند، آماس را می خواباند، بویژه وقتی افشره شیرمانند آن را کار گیرند. ریشه خیسانده در سرکه تقویت و تصفیه معده، آسان سازی گوارش و افزایش اشتها آرد. 2
Ferula و Scorodosma که از آنها آنغوزه گیرند نوعاً گیاهانی ایرانی اند. به گفته ابوحنیفه، 3 asa در دشتهای ماسه ای بین بَست و کیکان در شمال ایران می روید. ابومنصور برگهای گونه ای را که در سرخس در نزدیکی مرو می روید بهترین می داند.  به گفته اصطخری، در بیابانهای میان ولایات سیستان و مکران asa فراوان عمل می آمده؛ به گفته ادریسی، این گیاه در حوالی قلعه بست ( Kaleh Bust ) در افغانستان نیز عمل می آمده است. کمپفر در سال 1687 شاهد چیدن این گیاه در لارستان بوده و درباره آن چنین نوشته است:1
"Patria eius sola est Persia, non Media, Libya, Syria aut Cyrenaica regio. In Persia plantam hodie alunt saltem duorum locorum tractus, videlicet campi montesque circa Heraat, emporium provinciae Chorasaan, et jugum montium in provincia Laar, quod a flumine Cuur adusque urbem Congo secundum Persici sinus tractum extenditur, duobus, alibi tribus pluribusve parasangis a litore. "
"هرات در تولید این محصول نامی است و احتمالاُ امروزه تنها در هرات تولید و از آنجا به هند صادر می شود. "
بورژچو پراکندگی گیتا شناسی آن را درست نشان داده است. 2 Scorodosma ، گذشته از خاک اصلی ایران، در کنار جیحون، در ساحل دریاچه آرال و در نقطه ای دور افتاده در ساحل خاوری دریای خزر نیز می روید. از گزارشهای چینی ها برمی آید که گیاهان آنغوزه آور در نزدیک ختن ( نک صفحات پیش رو ) ، تورفان و شاهرخیه نیز یافت می شده است. 3 به هر روی روشن نیست بحث درباره کدام گونه بوده است.
چائو ژو ـ کوا ( Čao Žu - kwa ) گـــــــوید زیســـــــــــتگاه asafœtida مو ـ کو ـ لان Mu - kü - lan در سرزمین تا ـ شی ( Ta - ši ) ( تاجیک/Ta - džik، عربها ) است. 4 مو ـ کوـ لان همان مکران ( Mekrān ) ، گدروسیا ( Gedrosia ) ی باستان و ماکا ( Makā ) ی سنگنبشته های فارسی باستان است. اسکندر بزرگ در اردوکشی خود به هند از گدروسیا گذر کرد پس باید همراهان دانشمند او که درباره گیاهان ایران و شمال باختری هند این همه اطلاعات ارزشمند در اختیار ما گذاشته اند، گیاه آنغوزه آور را نیز دیده باشند؛ هرچند در نوشته های گیاهان روزگار اسکندر هیچ چیز که بتوان آن را نمایانگر این گونه شمرد یافت نمی شود. برتسل1 بسی کوشیده اثبات کند گیاهی که تئوفراستوس2 به کوتاهی باز نموده همان Scorodosma fœtidum است؛ و هورت3 در ویرایش و برگردان تازه خود از تئوفراستوس پیروی او را کرده است. نوشته او چنین است: "[در آریا] بوته ای دیگر هست به بزرگی کلم که برگش هم شکل و اندازه برگ بوست. چنانچه حیوانی آن را بخورد بی برو و بر گرد می میرد. از همینرو هرجا اسبی بود، مراقب بودند از آن نخورد" [ مراد ارتش اسکندر است]. این باز نمود به هیچ روی با ویژگیهای Ferula یا Scorodosma که سمی نیست و به هیچ حیوانی آسیب نمی رساند نمی خواند. این فرض هم هست که laserpitium یا silphion و laser پلینی4 باید دست کم تا حدودی به آنغوزه ربط داشته باشند؛ البته شماری از نویسندگان این فرض را رد کرده اند و از دید من هم جای تردید است. پیشتر گارسیا دا اورتا5 هر نوع ارتباط بین این گیاه باستان و آنغوزه را رد کرده است. لوکلر6 به تفصیل درباره این مسئله بحت انگیز نوشته است.
نخستین نویسنده اروپایی که گزارشی دقیق درباره آنغوزه داده گارس . . .


کلمات دیگر: