کلمه جو
صفحه اصلی

باصری

فرهنگ فارسی

یکی از ایلات فارس

لغت نامه دهخدا

باصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) یکی از ایلات خمسه فارس که مرکب از 3000 خانوار است. قشلاق این طایفه در بلوک سروستان ، کربال و گوار و ییلاقشان در بلوک ارسنجان و کمین است. تیره های باصری عبارتند از: چاربنیجه ، شکاری ، علی قنبری ، علی میرزائی ویسی. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87 ). از زمان صفویه حکومت و ضابطی این ایل ضمیمه حکومت ایل عرب بود. زبان تیره های باصری فارسی است ، جز بنیچه که ترک زبانند. ( فارسنامه ناصری ص 310 ). در فارسنامه تیره تربُر نیز جزء تیره های باصری آمده است.

باصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) محمد صادق خان باصری پسر محمودخان باصری ( متوفی 1279 هَ. ق. ) ضابط ایل باصری بود، او در فوج سرباز عرب منصب یاوری داشت و دارای چنان فراستی بود که در برابر هر نویسنده می ایستاد به مسافتی که چشم ادراک خط آن نویسنده را نکند از حرکت قلم و انگشت نویسنده مطلب نوشته را از اول صفحه تا آخر درک میکرد و بکرات شاهزادگان و بزرگان او را آزمایش کردند. ( از فارسنامه ناصری ص 310 ).

باصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) محمودخان باصری پسر محمدتقی خان باصری ضابط ایل باصری بود که در 1279 هَ. ق. وفات یافت. ( از فارسنامه ناصری ص 310 ).

باصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) میرشفیعخان باصری پسر میرمهدی خان عرب شیبانی ضابط ایل باصری بود و بعد از او پسرش میررفیعخان باصری و آنگاه محمدتقی خان باصری ضابط این ایل گردید. ( از فارسنامه ناصری ص 310 ).

باصری . [ ص ِ ] (اِخ ) محمد صادق خان باصری پسر محمودخان باصری (متوفی 1279 هَ . ق .) ضابط ایل باصری بود، او در فوج سرباز عرب منصب یاوری داشت و دارای چنان فراستی بود که در برابر هر نویسنده می ایستاد به مسافتی که چشم ادراک خط آن نویسنده را نکند از حرکت قلم و انگشت نویسنده مطلب نوشته را از اول صفحه تا آخر درک میکرد و بکرات شاهزادگان و بزرگان او را آزمایش کردند. (از فارسنامه ٔ ناصری ص 310).


باصری . [ ص ِ ] (اِخ ) میرشفیعخان باصری پسر میرمهدی خان عرب شیبانی ضابط ایل باصری بود و بعد از او پسرش میررفیعخان باصری و آنگاه محمدتقی خان باصری ضابط این ایل گردید. (از فارسنامه ٔ ناصری ص 310).


باصری . [ ص ِ ] (اِخ ) محمودخان باصری پسر محمدتقی خان باصری ضابط ایل باصری بود که در 1279 هَ . ق . وفات یافت . (از فارسنامه ٔ ناصری ص 310).


باصری . [ ص ِ ] (اِخ ) یکی از ایلات خمسه ٔ فارس که مرکب از 3000 خانوار است . قشلاق این طایفه در بلوک سروستان ، کربال و گوار و ییلاقشان در بلوک ارسنجان و کمین است . تیره های باصری عبارتند از: چاربنیجه ، شکاری ، علی قنبری ، علی میرزائی ویسی . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). از زمان صفویه حکومت و ضابطی این ایل ضمیمه ٔ حکومت ایل عرب بود. زبان تیره های باصری فارسی است ، جز بنیچه که ترک زبانند. (فارسنامه ناصری ص 310). در فارسنامه ٔ تیره ٔ تربُر نیز جزء تیره های باصری آمده است .


دانشنامه عمومی

قلمرو باصری ها با قلمرو پاسارگادی ها در ییلاق میانبند و قشلاق یکی است و تغییری نکرده است.
مقر حکومت ایل پاسارگادی پاسارگاد در ییلاق و جویم در قشلاق بود بود و مقر حکومتی باصری ها قصرالدشت کمین و روستای کردشول پاسارگاد در ییلاق و شش کیلومتری جنوب روستای کاریان در بخش جویم می باشد.
زبان مردم ایل باصری فارسی و تقریباً با زبان مردم شیراز یکی است؛ شیرازی ها از بازماندگان ایل پاسارگادی می باشند.
مردم عامی ایل باصری در صحبت کردن اغلب کلماتی را به کار می برند که ریشه پهلوی دارد و حدود هزار واژه مرده پهلوی در زبان باصری ها موجود می باشد.
محدوده و مسیر ییلاق و قشلاق ایل باصری که از سرسبزترین و هموارترین مناطق و مراتع پرگیاه تشکیل شده دلیل بر آن است که این مردم بسی زودتر از آنچه بتوان تخمین زد در این محدوده چادرنشینی داشته اند. زیرا کسی که زودتر حرکت کند زمین بهتر را انتخاب می کند و صاحب می شود.
با وجود حضور ایل های بزرگ و پرجمعیتی در فارس مثل قشقایی و عرب خمسه منطقه ییلاقی ایل باصری حومه تخت جمشید و پاسارگاد و مناطق قشلاقی آن نیز حومه شهر باستانی کاریان است که دلیل بر مانوس بودن باصری ها با این مناطق است.
فاصله بین ییلاق و قشلاق ایل باصری می تواند دلیل بر آن باشد که این مردم در این محدوده بوده اند و این جاها را به خوبی می شناخته اند و در انتخاب محدوده و منطقه زندگی خود بی مدعی و بی رقیب بوده اند و حتماً قدرت قابل ملاحظه ای داشته اند که ایلات دیگر نتوانسته اند در چراگاه ها و مراتع متعلق به آن ها تصرفی بکنند.
ایل باصِری (باسری) ایلی کوچنده و پارس نژاد از ایلات خمسهٔ فارس است و به خاطر قالی ها و گلیم های خود شهرت دارد. رنگ نارنجی مشخصهٔ قالی های آنهاست. باصری ها عمدتاً فارسی زبان و شیعه مذهب می باشند هرچند در میان آن ها اقلیت های غیرفارسی زبان و اهل سنت نیز یافت می شوند.
۷۲٬۰۰۰نفر
ایل باصری تنها باقی ماندهٔ قبیله پاسارگادیان است که در دوره های اشکانی و ساسانی به رم کاریان معروف شدند. نام باصری که به اهالی قبیلهٔ پاسارگادی اطلاق می شد در دوره حکومت اعراب به باساری و سپس به باصری تغییر کرد. ایل باصری که به دلیل خصومت بنی امیه و سپس بنی عباس با پارس ها ضمیمهٔ عده ای از قبایل عرب کوچانیده شده به سواحل شمالی خلیج فارس شده بود تا به حکومت رسیدن کریم خان زند زیر یوغ اعراب قرار گرفت. پس از این تاریخ بقایای پاسارگادیان و کاریانیان به نام باصری با یکدیگر متحد شدند که این اتحاد تا امروز پابرجا بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

باصِری
طایفه ای بزرگ از چادرنشینان فارس، یکی از پنج گروه اصلی تشکیل دهندۀ ایلات خمسه، متشکل از گروه های قومی ترک و لر و عرب و مرکّب از تیره های مختلف. ییلاق این مردم در ارسنجان و کمین و مرودشت و سیوند و بیضا و سرحد چهاردانگه و قشلاق شان در سروستان و کوار و کربال و جویم و بنارویه است. طبق آخرین سرشماری عشایری، جمعیت این طایفه بالغ بر ۱,۱۳۳ خانوار است. گروهی از باصری ها در دورۀ مظفّر الدین شاه از فارس به جندق و بیابانک مهاجرت کردند. اعقاب آنان هنوز در آن نواحی به سر می برند. طایفۀ باصری در میانۀ قرن ۱۲ق از ایل عرب فارس مستقل شد و حکومت آن در اختیار میرشفیع خان میرمهدی خان عرب شیبانی قرار گرفت. حکومت اولاد او تا تشکیل اتحادیۀ ایلی خمسه باقی بود و پس از آن به خاندان قوام الملک رسید.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ایل باصِری از ایلات خمسه فارس می باشد.
جمعیت، طبق سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده در ۱۳۶۶: ۸۶۸، ۷ تن.

محل زندگی باصریها
در نواحی آباده، اقلید، مرودشت، جهرم، شیراز، لار (در استان فارس)، در منطقه باریکی در جهت شمالی ـ جنوبی به طول ۳۲۰ کیلومتر و عرض ۴۰ تا ۸۰ کیلومتر، زیست می کنند.

قشلاق و ییلاق ایل باصری
قشلاق آنان در منطقه لار و ییلاقشان در دامنه کوهستان بُل (در مشرق اقلید) است.

طوایف ایل باصری
...

پیشنهاد کاربران

شجرنامه تیره چهاربنیچه کریم وند*کری وند*خلیلی
جهانگیر خان بختیاروند ایلخان
خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
مهدی خان
عالی خان
عبدالله خان
تقی خان
کایدکریم
سبز علی
حسین علی
کریم
جلال
ابوذر
-
-
( تقی پور. تقی پور بیرگانی. مهدی پور . منجزی. )

چهاربنیچه احمدوند خلیلی
شاه منصور خان
رستم خان آقاسی
تاجمیر قنبر خان
عالی ویسی
عالی مهمد *آل احمد *
( خلیل خان. محمد خان )
خلیل خان
( حیدر خان. امام قلی خان )
حیدر خان
( علی رحم - خدارحم - خلیل )
محمد خان
( تاجمیر - روزعلی. شمس علی. پنج علی )
( خلیلی. احمدی خلیلی. احمدی منجزی. خلیلی منجزی. تاجمیری )
***
چهاربنیچه بیرگانی. چهاربنیچه کرم وند
مهدی خان
عالی خان
-
-
-
-
-
-
بیرگان
هارون
یادگار
( بختیار - کرم )
بختیار
الماسی
حسین
محمد
( مهدی پور. مهدی پور بیرگانی. منجزی. هارونی )
***
تیره هارونی ( شاه هارون پسر عالی خان )

شجرنامه تیره بزرگ آشتیانی وند طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ
شاخه اولاد اکبر باصری

شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
کلا رستم خان آقاسی *الله وردی خان *
تاج الدین امیر قنبر *قنبر علی *
عالی ویسی *علی ویسی *
عالی مهمد *محمود*
هیبت الله *حیات الله *
چهل امیر
آشتی *محسن. مصیر *
کاظم خان
میرزا حسین
میرزا عالی اکبر*باصری*

تش کاظم وند اولاد اکبر باصری

طایفه آل بوکر*بوکرد*لر بختیاری در
کوت عبدالله اهواز
زبان عربی وفارسی

طایفه بوکر*بوگر* بهداروند در لردگان و فارس


کسی که طایفه چار ه ای را در سال 1200 در دهانه چهارراه یا جمال آباد سرچهان تشکیل داد حسین خان نیزه گمبلی از طایفه حسینخانی بود. که به آنجا تبعید شده بود. و هم اکنون طایفه حسینخانی در بخش سوسن ایذه خوزستان زندگی می کنند که گفته شده آنها مشهور به کرد حسینخانی هستند که حدود 700 سال قبل به ایل بختیاری تبعید شده اند. طایفه چاره ای همیشه طایفه ای مستقل بوده است

باصری:در اواسط سدهٔ هفتم کولی های مقیم ایران به دلیل هنجارشکنی فراوان توسط بهرام گور و در بیابان های شیراز رها شدند این گروه در اطراف شیراز به نام باصری نیز معروفند و تا اواسط دوره قاجار منزوی و طرد شده بودند

طایفه بزرگ خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند ایل بزرگ بختیاروند
قوم لر

شجرنامه تیره بزرگ آشتیانی وند خلیلی
شاخه اصلی تیره های زیر

رستم خان بختیاروند پلنگ

امیر شاه حسین خان بختیاروند ایلخان

جهانگیر خان بختیاروند ایلخان ( طهماسب قلی. پیلتن )

خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان

شاه منصور خان آتش بیگیان بختیاروند ایلخان

تاج الدین امیر قنبر *تاجمیرعالی، قنبر عالی )

میر عالی ویسی*عالی ویس شاه*

عالی مهمد*محمود. محمد. آلی احمد*

حیات الله خان ( هیبت الله *
چهل امیر خان
آشتیان دوم*آتش بیگیان *
آقاسی
. .
. .
تیره ویسی. تیره تاجمیری. تیره قنبروند. تیره مصیری. تیره شاهمنصوروند. تیره عالی مهمد. چهاربنیچه احمدوند. تیره رستمی پلنگ. تیره شمس خلیلی. تیره چهل امیر.
طایفه میلاسی*میرآقاسی* - طایفه شیاسی ( شیرآقاسی ) . طایفه تش مرداسی. تیره آل احمدی خلیلی . تیره میر گپی. تیره صالح حاجی. تش محمد صالح حاجی. طایفه مال احمدی. طایفه تاج الدین عبدالهی. طایفه ملکشاه وند لملمی. طایفه شیخ محمد عالی وند لملمی. تیره شاه حسین وند*شوسنی* - تیره چهاربنیچه قنبروند. . طایفه بلیوند خلیلی . طایفه کران بهداروند . طایفه زیلایی تاج امیری*تاج الدین امیر قنبر *. طایفه زیلایی شمس الدینی* میر عالی شمس الدین پسر تاج الدین امیر قنبر عالی*. طایفه سینه پهن*بردگپ. میرگپ*.
. طایفه رستم مصیری ممسنی
. . . . .



خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان جد طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند معروف به هفت کر بیگی
1 - شاه منصور خان بختیاروند ایلخان*مصیر. شه میر*
2 - سیاه منصور *خیرالدین. خدر*
3 - مهدی خان
4 - تاج الدین خان
5 - اردشیر خان
6 - بلی خان*بالی*
7 - احمد خان

هفت تیره اصلی
آشتیانی وند *شاه منصور وند. مصیری*

سیاه منصور *خیرالدین وند. خدری*
مهدی وند*مهدی پور*
تاج الدین وند*تاجدی وند*
احمد وند
بلی بیگیوند*بلیتیوند*
اردشیروند*شهرون. شیروند. شروند*

و بیش از بیست تیره دیگر
اسماعیل وند. چاربنیجه کرم وند. بیرگانی.
غریبی. کوزری*کوشک زری* - چهارمحالی. چهاربنیچه تقی وند - گیلانوند - علی مردان وند - علی مراد وند - لالی مهدی وند - مهر عالی مهدی وند - بالی مهدی وند - شمس خیری وند - پیروز شاهی خیرالدین وند - جمالی خیری وند - سیاه منصور - گنج علی وند شمس - زیلایی رستمی پلنگ . طایفه برد پهن*سینه پهن*. . تیره داوودی. تیره امید سلیمانی

رستم خان بختیاروند پلنگ فرمانده جنگجویان لر پیاده صفوی *قوللر:قوی دلیر لر* در جنگ چالدران مردانه جنگید و شهید شد

جهانگیر خان بختیاروند ایلخان
نجات دهنده شاه طهماسب صفوی و سپاه ایران در کوههای لرستان از دست سپاه عثمانی
شاه صفوی این پیروزی را معجزه دانست
و سربازان لر بختیاروند را پسران معجزه گر نامید*کران منجزی. کرمنجی*


ایل منجزی بهداروند *بهادروند . بهاروند*

تمام ایلخان های ایل لر بختیاری *چهارلنگ. هفت لنگ. ممسنی. کهگیلویه. لیراوی. شبانکاره*
در زمان سلسله های صفوی. افشار. زند. اوایل قاجار

از ایل منجزی بهداروند
و طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی
بودند
و این خوانین به صفی خانی شهرت داشتند ( جهانگیر خان ایلخان. خلیل خان ایلخان. شاه منصور. رستم خان آقاسی *قنبرعالی . الله وردی*. قاسم خان ایلخان. احمد خان ایلخان )
ایلخانان زمان نادر شاه و کریم خان
( احمد خان ایلخان. ابوالفتح خان. علی صالح. تاج الدین عبدالله. حسام الدین. شاه حسین .
در زمان قاجار
( . . اسد خان شیرکش. جعفرقلی خان )


خلیل سیاه منصور به ریاست تمام ایلات لر
کرمنجی *کرد::کوچرو*منصوب شد در کردستان و کرمانشاه

****
قلعه های محل سکونت ایل منجزی در
منطقه لادزه اندیکا *بین دژ اندیکا* در شمال مسجدسلیمان بود
و ایل منجزی به دلیل استفاده از گرز
هنوز هم به گرزی*گرزان*معروف است
از این جهت نام خانوادگی آنها را
اوندلادزه ذکر کرده اند

رستم خان آقاسی *کلی وردی خان. الله وردی خان*فرمانده جنگجویان لر پیاده صفوی *قوللر :قوی دلیر لر*و فاتح گرجستان
حاکم استان فارس و پدر امام قلی خان جد خوانین طایفه رستم مصیری




قنبر عالی*تاج الدین امیر قنبر *پسر الله وردی خان و حاکم لار
پدر ( میر عالی ویسی - شمس الدین. یوسف. عبدالعزیز. حسن . یار امیر. . . )


محل سکونت دهستان های جهانگیری شمالی*زیلایی * . جهانگیر ی. چلو. تا راز. لار. سوسن. سرخاب. آسماری
. مسجدسلیمان

آب ماهیک لالی
دشت عقیلی گتوند.
صالح شهر. مهدی اباد. سردارآباد. شوشتر

سردشت. صفی اباد. سیاه منصور دزفول

اندیمشک. بیرگان. بازفت کوهرنگ.

ایذه. باغملک. گچساران.
فلارد. مال خلیفه . منج. مال خلیفه لردگان
اردل. فارس. سیستان. خراسان. کردستان. لرستان. دهلران.

اصفهان. شاهین شهر . فولادشهر. تهران. کرج.




عشایر پارسی زبان استان پارس : ( کردان پارس )

ایل بزرگ باصری ( پاساری، پاسارگادی )
طوایف کهمره
کردشولی ( کورشولی )
جشنی ( گیشنی )
چهارراهی ( میرزایی، محمدجانی، مرادپور، نگهبان، قلتاش،
میرشکاری، حسینخانی، هاشمی، زارع[مرتضایی )
لشنی های فارس
و . . .


کلمات دیگر: