کلمه جو
صفحه اصلی

مرحوم


مترادف مرحوم : مغفور، آمرزیده، بخشوده، شادروان، فقید، متوفا، مرده

متضاد مرحوم : ملعون

برابر پارسی : درگذشته، ازجهان رفته، روانشاد، شادروان، زنده یاد، آمرزیده، زنده یاد

فارسی به انگلیسی

deceased, defunct, departed, gone, lamented, late


decedent, deceased, defunct, departed, gone, lamented, late, of blessed memory, [o.s.] pitied or blessed

deceased, defunct, of blessed memory, [o.s.] pitied or blessed


فارسی به عربی

متاخرا , میة

مترادف و متضاد

مغفور، آمرزیده، بخشوده


فقید، متوفا، مرده


۱. مغفور، آمرزیده، بخشوده
۲. شادروان
۳. فقید، متوفا، مرده ≠ ملعون


late (صفت)
دیر، گذشته، کند، تازه، مرحوم، اخیر

deceased (صفت)
مرده، مرحوم

decedent (صفت)
مرحوم

اسم ≠ ملعون


فرهنگ فارسی

آمرزیده شده، مهربانی کرده شده، وکنایه ازکسی که مرده است
( اسم ) ۱- رحمت کرده شده آمرزیده . ۲- مرده جمع : مرحومین .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) آمرزیده شده ، مجازاً: شخص درگذشته .

لغت نامه دهخدا

مرحوم. [ م َ ] ( ع ص ) مهربانی کرده شده. ( منتهی الارب ). نعت مفعولی است از رحم و رحمة و مرحمة. رجوع به مرحمت شود. || مغفور. آمرزیده. خدابیامرز. شادروان : چه رأی امام مرحوم القادر باللّه... ستاره ای بوده درخشنده. ( تاریخ بیهقی ص 310 چ ادیب ). || به رحمت خدا واصل شده. فوت شده. مرده. ( ناظم الاطباء ). درگذشته. فقید. رجوع به مرحوم شدن شود.
- مرحوم شدن و مرحوم گردیدن و مرحوم گشتن ؛ آمرزیده شدن. مورد رحم و آمرزش و لطف واقع شدن : هر که بر محرومان وصال رحمت نماید مرحوم گردد. ( سندنامه ص 196 ).
- || وفات کردن. مردن. درگذشتن. به رحمت حق واصل شدن.
|| خجسته. مقابل ملعون به معنی گجسته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] مرده، درگذشته.
۲. [قدیمی] آمرزیده شده.
۳. [قدیمی] مورد مهربانی قرارگرفته.

دانشنامه عمومی

مرحوم (سیدی بلعباس). مرحوم (به عربی: مرحوم) یک شهرداری در الجزایر است که در استان سیدی بلعباس واقع شده است.
فهرست شهرهای الجزایر

فرهنگ فارسی ساره

آمرزیده، شادروان، زنده یاد


واژه نامه بختیاریکا

بیامرزی؛ خُدا زَیدِه

جدول کلمات

شادروان

پیشنهاد کاربران

متوفی

در پارسی " هو فرورتhofarvart ، ویترکvitartak " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

روان شاد

مغفور، آمرزیده، بخشوده، شادروان، فقید، متوفا، مرده، متوفی، روان شاد

گرامی یاد.

مبرور . . . . .


کلمات دیگر: