کلمه جو
صفحه اصلی

ابدا


برابر پارسی : از سر گرفتن، آشکاریدن، آغازیدن، آفریدن، هرگز، همیشه، هیچگاه | ( ابداً ) هرگز، هیچگاه، به هیچ روی

فارسی به انگلیسی

never, nix, no, no way, nohow, not at all, nothing, remotely, whit, nonsense

at all, never


never, nix, no, no way, nohow, nothing, noway, remotely, whit


فارسی به عربی

ابدا , لا , لا شیء , لا شیی

عربی به فارسی

اغاز کردن , اغاز نهادن , شروع کردن , اغاز شدن , هميشه , همواره , هرگز , هيچ , اصلا , درهر صورت , هيچگاه , هيچ وقت , ابدا , حاشا , هرگز ديگر , ديگر ابدا


مترادف و متضاد

anything (ضمير)
هر چیز، هر چیزی، چیزی، هیچ چیز، هر کار، هیچ کار، ابدا، مه کار چیزی

whatsoever (ضمير)
ابدا، بهیچ وجه، هر چه

none (ضمير)
هیچ، ابدا، بهیچ وجه، هیچ یک، هیچ کدام

nothing (ضمير)
هیچ، ابدا

nohow (قید)
بهر حال، ابدا، بهیچ وجه

nowhere near (قید)
دور، ابدا

aught (قید)
هیچ، چیزی، ابدا

never (قید)
هیچ، ابدا، حاشا، هرگز، هیچگاه، هیچ وقت

nowise (قید)
هیچ، ابدا، بهیچ وجه، به هیچ عنوان

anywise (قید)
هیچ، ابدا، بهیچ وجه

no (قید)
ابدا

not at all (قید)
ابدا

eternally (قید)
ابدا

whatever (قید)
ابدا

فرهنگ فارسی

۱ - ظرف زمان است برای تاکید در مستقبل نفیا و اثباتا همیشه جاویدان . ۲ - هرگز هگرز هیچ هیچوقت . ۳ - بهیچ روی بهیچوجه معاذالله پر گس پر گست .

فرهنگ معین

( ابداً ) (اَ بَ دَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) ۱ - هرگز، هیچ وقت . ۲ - به هیچ روی ، به هیچ وجه .

لغت نامه دهخدا

( ابداً ) ابداً. [ اَ ب َ دَن ْ / اَ ب َ دا ] ( ع ق ) ظرف زمان است برای تأکید در مستقبل نفیاً و اثباتاً. همیشه. جاویدان :
ابداً یسترد ما وهب الدهَ
َر فیالیت جوده کان بخلا.
|| هرگز. ( مهذب الاسماء ). هگرز. هیچ. هیچوقت. بهیچ روی. بهیچوجه. معاذاﷲ. پرگس. پرگست :
آز نگردد ابداً گرد آنک
در شکم مادر گردد غنی.
ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

۱. آغاز کردن، شروع کردن، ابتدا کردن.
۲. آشکار کردن.
۱. هرگز، هیچ گاه.
۲. [قدیمی] همیشه، برای همیشه، جاودانه.

۱. آغاز کردن؛ شروع کردن؛ ابتدا کردن.
۲. آشکار کردن.


۱. هرگز؛ هیچ‌گاه.
۲. [قدیمی] همیشه؛ برای همیشه؛ جاودانه.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَبَداً: همیشه
معنی تَعُودُواْ: که تکرار نکنید(در اینجا نهی در آن مستتر است و در ترکیب( أَن )با فعل گاهی این اتفاق می افتد در عبارت "یَعِظُکُمُ ﭐللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثْلِهِ أَبَداً إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ"(نور17))
معنی نَّصِیرٍ: همیشه یاری دهنده - بسیار یاری دهنده (در عبارت "خالدین فیها ابدا لا یجدون ولیا و لا نصیرا "فرق بین ولی و نصیر این است که : ولی هر کس عبارت است از کسی که تمامی کارهای او را انجام دهد ، و آن کس خودش به کلی کنار باشد . ولی کلمه نصیر به معنای آن کسی است ...
ریشه کلمه:
ابد (۲۸ بار)

همیشه. پیوسته. این کلمه 28 بار در قرآن مجید بکار رفته است یعنی مؤمنان در آن اجر همیشگی هستند راغب در مفردات گوید: اَبَد زمان مستمرّی است که قطع نمی‏شود و در مادّه «اَمَد» گوید «اَبَد» به معنی زمان غیر محدود است. در اقرب الموارد هست که: اَبَد ظرف زمان است و برای تأکید مستقبل می‏آید نه برای دوام و استمرار آن، چنانکه قَطّ و البَتَّه برای تأکید زمان ماضی است گویند: «ما فعلت قَطّ و البتّه و لا افعله اَبَداً» بنابراین سخن، کلمه اَبَد همیشه معنای ما قبل خود را تأکید می‏کند، به عبارت دیگر تأکید است نه تأسیس. تدبّر در آیات قرآن مجید خلاف این مطلب را می‏رساند و ثابت می‏کند که ابد فقط برای تأکید نیست آیاتی هست که بوسیله «اَبَدا» از آنها دوام و همیشگی فهمیده می‏شود نظیر ، ، ، و آیات دیگر. ناگفته پیداست که از مکث و عدم قیام و عدم تزویج زنان حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» بعد از فوتش، در صورتی دوام و استمرار فهمیده می‏شود که «اَبَداً» به آنها اضافه شود و بدون آن دوام و عدم آن هر دو محتمل خواهد بود. در این صورت «اَبَداً» برای تأسیس معنای جدیدی است نه تأکید معنای ما قبل. مخفی نماند «اَبَداً» به معنی دَهر بکار رفته چنان که در قاموس و غیره هست و نیز وصف استعمال شده چنان که در نهج البلاغه خطبه 107 آمده «اَنتَ الاَبَدُ فَلا اَمَدَلَکَ» یعنی خدایا تو دائم و همیشگی هستی و برای تو زمان محدودی نیست. در این استعمال هم، معنای اصلی که دوام باشد در نظر است.

گویش اصفهانی

تکیه ای: abadan / aslan
طاری: abadâ / aslan
طامه ای: abadan
طرقی: abadâ
کشه ای: abadâ
نطنزی: abadan


پیشنهاد کاربران

ابداً=هرگز ، هیچ وقت

( ابد ا ) که میتونه در جایگاه منادا قرار بگیره: ای ابد/ ای ابدی


کلمات دیگر: