ململ
فارسی به انگلیسی
variety of muslin, mull
مترادف و متضاد
ململ
فرهنگ فارسی
نوعی پارچه نخی سفیدونازک
( اسم ) قسمی پارچه نخی نازک و لطیف که از آن چارقد و جامه تابستانی دوزند : [ پیراهنش به چسبیده بود و از زیر ململ نازکی که بتن داشت موهای زبر پر پشت سیاهش شناور تو عرق تنش بود . ] ( تنگسیر . ۱٠ )
( اسم ) قسمی پارچه نخی نازک و لطیف که از آن چارقد و جامه تابستانی دوزند : [ پیراهنش به چسبیده بود و از زیر ململ نازکی که بتن داشت موهای زبر پر پشت سیاهش شناور تو عرق تنش بود . ] ( تنگسیر . ۱٠ )
فرهنگ معین
(مَ مَ ) (اِ. ) نوعی پارچة نخی سفید و نازک .
لغت نامه دهخدا
ململ. [ م َ م َ ] ( اِ ) قسمی از پارچه سپید. ( ناظم الاطباء ). قسمی پارچه سفید از پنبه شبیه به چلوار لکن نازکتر از آن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ عمید
نوعی پارچۀ نخی سفید و نازک.
گویش مازنی
/malmal/ پارچه ی پنبه ای نازک - چشم خواب آلود
۱پارچه ی پنبه ای نازک ۲چشم خواب آلود
پیشنهاد کاربران
پارچه ی نخی سفید و نازک ( شبیه به پارچه ی چلوار )
که از آن هم در دوختن لباس و چادر استفاده میشود هم بعنوان صافی برای رد کردن مایعات.
که از آن هم در دوختن لباس و چادر استفاده میشود هم بعنوان صافی برای رد کردن مایعات.
پارچه ی نخی سفید و نازک ( شبیه به پارچه ی چلوار )
که از آن هم در دوختن لباس، چادر و هم بعنوان صافی برای رد کردن مایعات استفاده میگردد.
که از آن هم در دوختن لباس، چادر و هم بعنوان صافی برای رد کردن مایعات استفاده میگردد.
سلام مل مل و گلی من شما رو خیلی دوست دارم
روسری ململ:نوعی روسری که جنسش از پارچه ی ململ باشد.
( ( . "بچه بودم خیلی چیزها را دوست داشتم حالا دوست ندارم "سر نصرت را از روی روسری سفید ململ
بوسید و راه افتاد طرف در. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 242. ) )
( ( . "بچه بودم خیلی چیزها را دوست داشتم حالا دوست ندارم "سر نصرت را از روی روسری سفید ململ
بوسید و راه افتاد طرف در. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 242. ) )
ململ اسم یه شخص غیر نامدار است.
کلمات دیگر: