ابسوار
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
فقاعة
مترادف و متضاد
حباب، ابسوار، اندیشه پوچ
فرهنگ فارسی
( آبسوار ) ( اسم ) حباب سوار آب .
حباب
حباب
فرهنگ معین
( آبسوار ) (سَ ) (اِمر. ) حباب .
لغت نامه دهخدا
( آبسوار ) آبسوار. [ س َ ] ( اِ مرکب ) حباب ، و جمع آن آبسواران است :
آب که آن خیمه ز باران کند
دائره آبسواران کند.
آب که آن خیمه ز باران کند
دائره آبسواران کند.
امیرخسرو.
و آن را گنبد آب و کوپله و آبله و به عربی فقاعه و نفاخه نیز گویند.فرهنگ عمید
( آب سوار ) = حباب
پیشنهاد کاربران
حباب
کلمات دیگر: