کلمه جو
صفحه اصلی

سبکی


مترادف سبکی : کم وزنی ، چالاکی، فرزی، خفت، سبکسری، طیره، بی وقاری، جلفی، خواری، حقارت

متضاد سبکی : ثقل، سنگینی

فارسی به انگلیسی

levity, lightness, stylistic


frivolousness, levity, lightness, stylistic

lightness, frivolousness, levity


مترادف و متضاد

frivolity (اسم)
پوچی، هرزه درایی، سرسری، سبکی، بیهودگی، بی معنایی، سبک سری

legerity (اسم)
چابکی، تیز هوشی، چالاکی، سبکی

levity (اسم)
سرسری، سبکی، سبک سری، رفتار سبک، لوسی

flippancy (اسم)
گستاخی، سرسری، بی ملاحظگی، چرب زبانی، سبکی

lightness (اسم)
سبکی

portability (اسم)
سبکی، قابلیت حمل، قابلیت انتقال، قابلیت حمل و نقل یا ترابری

nimbleness (اسم)
سبکی

۱. کموزنی ≠ ثقل، سنگینی
۲. چالاکی، فرزی
۳. خفت، سبکسری، طیره
۴. بیوقاری، جلفی
۵. خواری، حقارت


کم‌وزنی ≠ ثقل، سنگینی


فرهنگ فارسی

مربوط به سبک


ابو الحسن تقی الدین بن عبدالکافی بن علی بن تمام انصاری خزرجی شیخ - الاسلام و حافظ و مفسر ( و. سبک ار اعمال منوفیه مصر ۶۸۳ ه.ق.۱۲۸۴م.- ف.قاهره ۷۵۶ ه.ق.۱۳۵۵ م. ) او از موطن خود بقاهره و سپس بشام شد و متولی قضائ شام گردید ( ۷۳۹ ه.ق. ) و چون مریض شد بقاهره بازگشت و بدانجا در گذشت . از آثار اوست : الدر النظیم در تفسیر که ناقص مانده مختصر طبقات الفقهائ احیائ النفوس فی صنعه القائ الدروسالاغریض فی الحقیقه و المجاز و الکنایه و التعریض التمهید فی ما یجب فیه التحدید در مبایعات و مقاسمات و تملیکات و غیره . السیف الصقیل المسائل الجلیه و اجوبتها در فقه شافعیه السیف المسلول علی من سب الرسول .
۱ - سبک بودن کم وزنی . مقابل گرانی ثقل . ۲ - بی وقاری . ۳ - بی غیرتی .
نقی الدین علی بن عبدالکافی بن تمام بن حمادی بن یحیی بن عثمان بن سوار بن سلیم الانصاری مکنی به ابوالحسن مروی

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) بی خِردی ، بی وقاری .

لغت نامه دهخدا

سبکی . [ س ُ ] (اِخ ) نقی الدین علی بن عبدالکافی بن تمام بن حمادی بن یحیی بن عثمان بن سواربن سلیم الانصاری مکنی به ابوالحسن مروی . رجوع به ابوالحسن علی بن عبدالکافی و رجوع به علی بن عبدالکافی و معجم المطبوعات و الاعلام زرکلی شود.


سبکی. [ س َ ب ُ ] ( حامص ) ضد گرانی. ( غیاث ) ( آنندراج ). کم وزنی. ضد سنگینی. ( ناظم الاطباء ) :
بار لاغر نه سبک باشد و فربه نه گران
سبکی به ز گرانی ز همه روی شمار.
فرخی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 100 ).
|| ضعف عقل و خفّت رأی. ( ناظم الاطباء ). جلفی. عدم وقار. عدم متانت. سخف. سخفه. سخافة. ( منتهی الارب ). خِفّة. ( دهار ). طیش. طوش : خَیْعَرة؛ سبکی و خفت. ( منتهی الارب ) :
از سبکی مغز خصم گر هوسی می پزد
هست ورا عذر آنک گرز گران دیده نیست.
خاقانی.
|| تحقیر و اهانت. ( ناظم الاطباء ). || چستی و چالاکی. ( مؤلف ).مقابل سختی : و گفت [ فریدون ] بچه این هر دو [ خر و مادیان ] مرکب باشد از سختی خر و سبکی اسب. ( فارسنامه ابن البلخی ص 37 ). || بی غیرتی و بی قدری. ( غیاث ) ( آنندراج ). || جلفی. بی وقاری : اما تیرگی قوی بر وی مستولی بود و سبکی که آن را ناپسند داشتند و مرد بی عیب نباشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 156 ). || ظرافت و تازه روحی :
تدبیر کرای خرِ رهی کن
هم با سبکی هم بتازه روحی.
سوزنی.
|| کوچکی. ( ناظم الاطباء ).

سبکی. [ س ُ ] ( اِخ ) احمدبن علی عبدالکافی ملقب به بهاءالدین و مکنی به ابوحامد ادیب ، قاضی متعبد متقی و کثیر الحج و الصدقه. مثل پدرش از افاضل وقت خود بود و از پدر خود و از رشیدی و ابوحیان و دیگر افاضل وقت درس خوانده و از اکابر مصر و شام نیز تحصیل مراتب علمیه نموده بود و مدتی در شام قضاوت کرد و دیری متصدی قضاوت لشکری نیز با او بوده است و عاقبت در مکه مقیم شد و بسال 773 هَ. ق. بدانجا بسن پنجاه و چهار سالگی درگذشت. پدر او که خود از اهل قصیده است درحق او گفته است : دروس احمد خیر من دروس علی و ذلک عنه علی غایة الامل. و از تألیفات اوست : 1 - شرح تلخیص المفتاح که نام آن عروس الافراح در ذیل مذکور است 2- شرح الحاوی 3 - شرح مختصر ابن حاجب 4 - عروس الافراح فی شرح تلخیص المفتاح که با چندین شرح دیگر در مصر چاپ شده است. ( از ریحانة الادب ج 2 ص 163 و 210 ).

سبکی. [ س ُ ] ( اِخ ) تاج الدین عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی شافعی. رجوع به تاج الدین سبکی ابونصر عبدالوهاب و ریحانة الادب و الاعلام شود.

سبکی. [ س َ ] ( اِخ ) علی بن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف. رجوع به علی بن عبدالکافی شود.

سبکی . [ س ُ ] (اِخ ) محمود محمدخطاب مالکی . او راست : 1 - تحفة الابصار و البصائر فی بیان کیفیة السیر مع الجنازة الی المقابر. 2 - الرسالة البدیعة فی الرد علی من طغی فخالف الشریعة، و آن فتاوی است درباره ٔ بدعتهایی که در جنازه ها پدید شده است . 3 - شرب الرخان . 4 - غایة التبیان لما به ثبوت الصیام و الافطار فی شهر رمضان . (معجم المطبوعات ).


سبکی . [ س َ ] (اِخ ) علی بن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف . رجوع به علی بن عبدالکافی شود.


سبکی . [ س َ ب ُ ] (حامص ) ضد گرانی . (غیاث ) (آنندراج ). کم وزنی . ضد سنگینی . (ناظم الاطباء) :
بار لاغر نه سبک باشد و فربه نه گران
سبکی به ز گرانی ز همه روی شمار.

فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 100).


|| ضعف عقل و خفّت رأی . (ناظم الاطباء). جلفی . عدم وقار. عدم متانت . سخف . سخفه . سخافة. (منتهی الارب ). خِفّة. (دهار). طیش . طوش : خَیْعَرة؛ سبکی و خفت . (منتهی الارب ) :
از سبکی مغز خصم گر هوسی می پزد
هست ورا عذر آنک گرز گران دیده نیست .

خاقانی .


|| تحقیر و اهانت . (ناظم الاطباء). || چستی و چالاکی . (مؤلف ).مقابل سختی : و گفت [ فریدون ] بچه ٔ این هر دو [ خر و مادیان ] مرکب باشد از سختی خر و سبکی اسب . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 37). || بی غیرتی و بی قدری . (غیاث ) (آنندراج ). || جلفی . بی وقاری : اما تیرگی قوی بر وی مستولی بود و سبکی که آن را ناپسند داشتند و مرد بی عیب نباشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 156). || ظرافت و تازه روحی :
تدبیر کرای خرِ رهی کن
هم با سبکی هم بتازه روحی .

سوزنی .


|| کوچکی . (ناظم الاطباء).

سبکی . [ س ُ ] (اِخ ) احمدبن علی عبدالکافی ملقب به بهاءالدین و مکنی به ابوحامد ادیب ، قاضی متعبد متقی و کثیر الحج و الصدقه . مثل پدرش از افاضل وقت خود بود و از پدر خود و از رشیدی و ابوحیان و دیگر افاضل وقت درس خوانده و از اکابر مصر و شام نیز تحصیل مراتب علمیه نموده بود و مدتی در شام قضاوت کرد و دیری متصدی قضاوت لشکری نیز با او بوده است و عاقبت در مکه مقیم شد و بسال 773 هَ . ق . بدانجا بسن پنجاه و چهار سالگی درگذشت . پدر او که خود از اهل قصیده است درحق او گفته است : دروس احمد خیر من دروس علی و ذلک عنه علی غایة الامل . و از تألیفات اوست : 1 - شرح تلخیص المفتاح که نام آن عروس الافراح در ذیل مذکور است 2- شرح الحاوی 3 - شرح مختصر ابن حاجب 4 - عروس الافراح فی شرح تلخیص المفتاح که با چندین شرح دیگر در مصر چاپ شده است . (از ریحانة الادب ج 2 ص 163 و 210).


سبکی . [ س ُ ] (اِخ ) تاج الدین عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی شافعی . رجوع به تاج الدین سبکی ابونصر عبدالوهاب و ریحانة الادب و الاعلام شود.


فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ سنگینی و گرانی] سبک بودن، کم وزنی.
۲. [قدیمی، مجاز] چستی وچالاکی.
۳. [عامیانه، مجاز] جلفی.
۴. [مجاز] خواری و کوچکی.

فرهنگستان زبان و ادب

{stylistic} [باستان شناسی] مربوط به سبک

جدول کلمات

هوان

پیشنهاد کاربران

Ease


کلمات دیگر: