کلمه جو
صفحه اصلی

بیو بردن

فرهنگ فارسی

اوباردن و اوباشتن و اوباریدن ٠

لغت نامه دهخدا

بیوبردن. [ ی َ / یُو ب َ دَ ] ( مص ) اوباردن و اوباشتن و اوباریدن. صاحب برهان بیوبرد را نیز مرادف این مصدر دانسته و نوشته است ماضی بیوباریدن است یعنی ناجاویده فروبرد و بلع کرد. و بمعنی مصدر هم آمده است که ناجاویده فروبردن باشد و در این لغت نیز همزه را به «یا» بدل کرده اند. همچو بانداخت که بینداخت شده. ( برهان ). رجوع به اوباریدن ، اوبردن و بیوباریدن شود.


کلمات دیگر: