کلمه جو
صفحه اصلی

معموره شدن

فرهنگ فارسی

معمور شدن آباد شدن

لغت نامه دهخدا

معموره شدن. [ م َ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) معمور شدن. آباد شدن :
بر خرابی صبر کن کز انقلاب روزگار
دشتها معموره و معموره ها صحرا شود.
صائب.
و رجوع به معمور شدن شود.


کلمات دیگر: