کلمه جو
صفحه اصلی

چارو

فرهنگ فارسی

ساروج، چاروک
از منازل سر راه اهواز به اصفهان .

لغت نامه دهخدا

چارو. ( اِ ) ساروج. سارو.کلس. کرس. بمعنی سارو باشد. ( برهان ). آهک رسیده با چیزها آمیخته است که بر آب انبار و حوض و امثال آن مالند. ( برهان ) ( آنندراج ). آهک است که با چیزهای دیگر یکجا خمیر کنند و در آب بندی بکار برند. ( لغت محلی شوشتر خطی ). آهک و خاکستر که با یکدیگر آمیخته در عمارت بکار برند. مخلوط آهک و خاکستر و آب که بر کف و دیوار آب انبار و حمام و حوض برای استحکام و جلوگیری از نفوذ آب میمالند. مخلوطی از آب و آهک و خاکستر و چیزهای دیگر که خمیر آن در پوشش کف حوض و آب انبار و حمام یا برای آب بندی جاهای دیگر بکار میرود. در تداول عامه و در لهجه های محلی «ساروج » گویند و «صاروج » معرب آن است.

چارو. ( اِخ ) از منازل سر راه اهواز به اصفهان. ( جغرافی تاریخی غرب ایران نگارش بهمن کریمی ص 310 ).

چارو. (اِ) ساروج . سارو.کلس . کرس . بمعنی سارو باشد. (برهان ). آهک رسیده با چیزها آمیخته است که بر آب انبار و حوض و امثال آن مالند. (برهان ) (آنندراج ). آهک است که با چیزهای دیگر یکجا خمیر کنند و در آب بندی بکار برند. (لغت محلی شوشتر خطی ). آهک و خاکستر که با یکدیگر آمیخته در عمارت بکار برند. مخلوط آهک و خاکستر و آب که بر کف و دیوار آب انبار و حمام و حوض برای استحکام و جلوگیری از نفوذ آب میمالند. مخلوطی از آب و آهک و خاکستر و چیزهای دیگر که خمیر آن در پوشش کف حوض و آب انبار و حمام یا برای آب بندی جاهای دیگر بکار میرود. در تداول عامه و در لهجه های محلی «ساروج » گویند و «صاروج » معرب آن است .


چارو. (اِخ ) از منازل سر راه اهواز به اصفهان . (جغرافی تاریخی غرب ایران نگارش بهمن کریمی ص 310).


فرهنگ عمید

= ساروج

ساروج#NAME?


دانشنامه عمومی

چارو (اسپانیایی: Charo) هنرپیشه، خواننده، نوازنده گیتار و کمدین اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۱۹۶۳ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده است. او از سن ۹ سالگی نواختن گیتار را آغاز کرد و این هنر را توسط آندرس سگوبیاآموخت.از فیلم ها یا برنامه های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می توان به کنکورد … فرودگاه ۷۹ اشاره کرد.
شخص تک نام

واژه نامه بختیاریکا

( چارو * ) ساروج


کلمات دیگر: