چار عنصر . چار آخشیج
چاردست
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چاردست. [ دَ ] ( اِمرکب ) کنایه است از چارعنصر. چارآخشیج :
این هفت قواره شش انگشت
یکدیده چاردست و نه پشت.
این هفت قواره شش انگشت
یکدیده چاردست و نه پشت.
نظامی ( لیلی و مجنون ).
گویش مازنی
/chaar dast/ حرکت شتابان اسب
حرکت شتابان اسب
کلمات دیگر: