کلمه جو
صفحه اصلی

جدو

فرهنگ فارسی

بیماری در پای اسب از بسیار رفتن جرب در اسب .

لغت نامه دهخدا

جدو. [ ج َدْوْ ] ( ع مص ) عطا کردن بر کسی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). بخشیدن بر کسی. ( ازشرح قاموس ): جدا علیه ؛ اعطاه الجدوی. ( اقرب الموارد ). عطا کردبروی. ( ناظم الاطباء ). || حاجت بردن پیش کسی و عطا خواستن از وی. ( از منتهی الارب ). حاجت خواستن یا طلب عطا کردن از کسی. ( از اقرب الموارد ). نیاز و حاجت خواستن. ( از شرح قاموس ). از کسی چیزی خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( زوزنی ).

جدو. [ ج ِ دَ ] ( اِ ) بیماری در پای اسب از بسیار رفتن. جرب در اسب. ( یادداشت مؤلف ) :
داده ست مرا شاه ستوری جدو و لنگ
اسبی و خس و ( ؟ ) پیر کجا زنگ زند زنگ.
( ازنسخه ای از لغت اسدی ).

جدو. [ ج َدْوْ ] (ع مص ) عطا کردن بر کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) . بخشیدن بر کسی . (ازشرح قاموس ): جدا علیه ؛ اعطاه الجدوی . (اقرب الموارد). عطا کردبروی . (ناظم الاطباء). || حاجت بردن پیش کسی و عطا خواستن از وی . (از منتهی الارب ). حاجت خواستن یا طلب عطا کردن از کسی . (از اقرب الموارد). نیاز و حاجت خواستن . (از شرح قاموس ). از کسی چیزی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (زوزنی ).


جدو. [ ج ِ دَ ] (اِ) بیماری در پای اسب از بسیار رفتن . جرب در اسب . (یادداشت مؤلف ) :
داده ست مرا شاه ستوری جدو و لنگ
اسبی و خس و (؟) پیر کجا زنگ زند زنگ .

(ازنسخه ای از لغت اسدی ).



گویش مازنی

/jedo/ زخمی که سرش باز شده - زخم بسیار عمیق و عفونی

۱زخمی که سرش باز شده ۲زخم بسیار عمیق و عفونی



کلمات دیگر: