کلمه جو
صفحه اصلی

بار افتاده

فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) ۱ - چارپایی که بارش از پشتش افتاده باشد . ۲ - صاحب باری که بارش از پشت حیوان بارکش سقوط کرده باشد . ۳ - وامانده از راه .

لغت نامه دهخدا

بارافتاده. [ اُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه بار او از حیوان بارکش بیفتد. مجازاً، وامانده از راه :
یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار خویش را.
سعدی ( خواتیم ).


کلمات دیگر: