کلمه جو
صفحه اصلی

ابن حمویه

فرهنگ فارسی

اصلا از مردم خراسان و در شام پرورش یافت

لغت نامه دهخدا

ابن حمویه. [ اِ ن ُ ح َم ْ مو ی َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن سعدالدین محمدبن المؤید ابی بکربن جمال السنه ، ابی عبداﷲ محمدبن حمویه جوینی. فقیه و محدث. در قرن هفتم هجری میزیسته. جدش محمدبن حمویه. و گروهی دیگر از این خاندان در عصر خویش معروف بودند مانند قطب الدین علی بن محمد وصدرالمشایخ معین الدین محمد و قاضی نصیرالدین محمدبن محمدبن علی بن مؤید. و ابراهیم صاحب ترجمه با آنکه خود شیعی نبود نزد بسیاری از علمای شیعه مانند خواجه نصیرالدین طوسی و محقق حلی و ابن طاوس و یوسف بن مطهر پدر علامه و مفیدبن جهیم و سید عبدالحمیدبن فخار تلمذ کرد. غازان خان پادشاه مغول در چهارم شعبان 694 هَ.ق. بدست او اسلام آورد و گروهی از مغولان از آن پس مسلمانی گرفتند. او راست : فرائدالسمطین در مناقب.

ابن حمویه. [ اِ ن ُ ح َم ْ مو ی َ ] ( اِخ ) ابومحمدعبداﷲبن عمر سرخسی. وفات 653 هَ.ق. اصلاً از مردم خراسان و در شام پرورش یافت. او بمغرب و اندلس بسیاحت رفت و سیاحتنامه ای مشتمل بر احوال امرا و علما و غیر آن نوشت ، و جز آن کتب دیگر هم دارد از جمله : کتاب فی اصول الأشیاء. کتاب فی سیاسةالملوک. کتاب المسالک و الممالک. کتاب عطف الذیل. وفات او به دمشق بود.

ابن حمویه . [ اِ ن ُ ح َم ْ مو ی َ ] (اِخ ) ابراهیم بن سعدالدین محمدبن المؤید ابی بکربن جمال السنه ، ابی عبداﷲ محمدبن حمویه ٔ جوینی . فقیه و محدث . در قرن هفتم هجری میزیسته . جدش محمدبن حمویه . و گروهی دیگر از این خاندان در عصر خویش معروف بودند مانند قطب الدین علی بن محمد وصدرالمشایخ معین الدین محمد و قاضی نصیرالدین محمدبن محمدبن علی بن مؤید. و ابراهیم صاحب ترجمه با آنکه خود شیعی نبود نزد بسیاری از علمای شیعه مانند خواجه نصیرالدین طوسی و محقق حلی و ابن طاوس و یوسف بن مطهر پدر علامه و مفیدبن جهیم و سید عبدالحمیدبن فخار تلمذ کرد. غازان خان پادشاه مغول در چهارم شعبان 694 هَ .ق . بدست او اسلام آورد و گروهی از مغولان از آن پس مسلمانی گرفتند. او راست : فرائدالسمطین در مناقب .


ابن حمویه . [ اِ ن ُ ح َم ْ مو ی َ ] (اِخ ) ابومحمدعبداﷲبن عمر سرخسی . وفات 653 هَ .ق . اصلاً از مردم خراسان و در شام پرورش یافت . او بمغرب و اندلس بسیاحت رفت و سیاحتنامه ای مشتمل بر احوال امرا و علما و غیر آن نوشت ، و جز آن کتب دیگر هم دارد از جمله : کتاب فی اصول الأشیاء. کتاب فی سیاسةالملوک . کتاب المسالک و الممالک . کتاب عطف الذیل . وفات او به دمشق بود.



کلمات دیگر: