( اسم صفت ) باران دیده
باران رسیده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باران رسیده. [ رَ / رِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) باران دیده. آنچه باران آنرا تر کرده باشد. متمطِّر. ( منتهی الارب ). باران زده. ( دِمزن ) :
شه چو باران رسیده ریحانی
کرد بر تشنگان گل افشانی.
شه چو باران رسیده ریحانی
کرد بر تشنگان گل افشانی.
نظامی.
کلمات دیگر: