کلمه جو
صفحه اصلی

تاوی

فرهنگ فارسی

پناه گرفتن بجایی .

لغت نامه دهخدا

( تآوی ) تآوی. [ ت َ ] ( ع مص ) فراهم آمدن پرندگان از هر جا. ( منتهی الارب ).
تاوی. ( ع ص ) کسی که بیفتد و یا هلاک شود. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تاو شود.

تاوی. [ ی ی ] ( ع ص نسبی ) نسبت به «تاء» از حروف مبانی ( تهجی ). ( از المنجد ). منسوب به تا. و شعری که آخر آن تا باشد. ( ناظم الاطباء ).

تأوی. [ ت َ ءَوْ وی ] ( ع مص ) پناه گرفتن بجایی. || جای گرفتن. || فراهم آمدن از هر جا چنانکه پرندگان. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

تاوی . (ع ص ) کسی که بیفتد و یا هلاک شود. (ناظم الاطباء). رجوع به تاو شود.


تاوی . [ ی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت به «تاء» از حروف مبانی (تهجی ). (از المنجد). منسوب به تا. و شعری که آخر آن تا باشد. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: