کلمه جو
صفحه اصلی

ابن خوبی

فرهنگ فارسی

فقیه نحوی و ادیب ایرانی

لغت نامه دهخدا

ابن خوبی. [ اِ ن ُ ] ( اِخ ) قاضی شهاب الدین ابوعبداﷲ محمدبن احمدبن خلیل بن سعاده خوبی ( 626- 693 هَ.ق. ). فقیه نحوی ادیب و چنانکه نام او شهادت میدهد اصلاً ایرانی بوده و در دمشق متولد شده واکثر علوم زمان خود را بدانجا فراگرفته و در هندسه و حساب و ادب و فقه بارع گشته است و مردم از او فایدت های بسیار برده اند و چندی قاضی قدس و محله و حلب بوده سپس قاضی القضاة مصر شده و از آنجا به دمشق منتقل گشته و در پنجشنبه 25 رمضان بدان شهر درگذشته است. و صاحب روضات بنقل از حافظ سیوطی گوید بسیاری از علمای اصفهان و مصر و شام بدو اجازت روایت داده اند و ابن الزملکانی [ البلخی ] گوید اگر خدای تعالی آمدن ابن خوبی را به دمشق مقدر نفرمودی از ما فاضلی برنخاستی.


کلمات دیگر: