کلمه جو
صفحه اصلی

ضرب المثل های رومانی

نقل قول ها

ضرب المثل های رومانی و مترادف آن به فارسی.
• Apa trece, pietrele rămân.• ترجمه: «آب جریان دارد، اما صخره ها ماندگار هستند.»مترادف فارسی: -> «مثل ریگِ کف رودخانه (جوی) ماندنی است.»
• Apără-mă de găini, că de câini nu mă tem.• ترجمه: «مرا از جوجه ها حفظ کن، از سگ باکی ندارم.»مترادف فارسی: -> «خصم دانا که دشمن جان است// بهتر از دوستی که نادان است» مکتبی شیرازی
• Aruncă binele în dreapta şi în stânga, şi la nevoie o să-l găseşti.• ترجمه: «مال خود را از چپ و راست ببخش، هروقت بدان نیاز داشتی آن را خواهی یافت.»مترادف فارسی: -> «نان را بینداز توی دریا، ماهی نمی داند اما خدا می داند.»
• مترادف فارسی: -> «خوبی کردن و به دریا انداختن»
• تمثیل: -> «تو نیکی میکن و در دجله انداز// که ایزد در بیابانت دهد باز» سعدی
• Ascultă cu urechile, vezi cu ochii, dar taci cu gura.• ترجمه: «از گوش هایت برای شنیدن و از چشمانت برای دیدن، اما از دهانت برای خموشی استفاده کن»مترادف فارسی: -> «گوش تو دو دادند و زبان تو یکی// یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگو» باباافضل کاشی
• A trecut baba cu colacii.• ترجمه: «مادربزرگ با شیرینی ها رفت.»مترادف فارسی: -> «آن که دیر برسر خوان آید، جز استخوان نصیب نبرد.»
• مترادف فارسی: بعد از هر سختی آسانی می آید**• ترجمه: بعد از هر طوفانی خورشید می آید**• Daca ar tacea si un prost ar trece drept intelept.• ترجمه: «اگر دهانش را ببندد، هر ابلهی دانا به نظر می رسد.»مترادف فارسی: -> «نادان را به از خاموشی نیست» سعدی
• مترادف فارسی: -> «خاموشی هم پرده عورت جهل است و هم شکوه عظمت دانایی» مرزبان نامه
• تمثیل: -> «ز دانش چو جان تو را مایه نیست// به از خامُشی هیچ پیرایه نیست» فردوسی
• Capul aplecat sabia nu-l taie.• ترجمه: «شمشیر، گردن کج را نمی زند.»مخالف فارسی: -> «زبان سرخ سر سبز می دهد برباد.»
• Ce poţi face azi, nu lăsa pe mâine.• ترجمه: «کاری را که امروز قادر به انجام آن هستی، برای فردا نگذار.»مترادف فارسی: -> «کار امروز به فردا میفکن!»
• مترادف فارسی: -> «کار امروز به فردا افکندن از کاهلی تن است.» ابوالفضل بیهقی
• تمثیل: -> «از امروز کاری به فردا ممان// چه دانی که فردا چه گردد زمان» فردوسی
• تمثیل: -> «ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن// یا زدیوان قضا خط امانی به من آر» حافظ
• Cine are carte, are parte!• ترجمه: «دانش، قدرت است.»مترادف فارسی: -> «دانایی توانایی است»
• مترادف فارسی: -> «دانستن توانستن است»
• تمثیل: -> «توانا بود هرکه دانا بود// به دانش دل پیر برنا بود» فردوسی
• Cine furâ azi un ou, mâine va fura un bou!• ترجمه: «آن که امروز تخم مرغی بدزدد، فردا گاوی را خواهد دزدید.»مترادف فارسی: -> «تخم مرغ دزد، شترمرغدزد می شود.»
• مترادف فارسی: -> «هر که دانگی بدزدد، از دیناری نترسد.»
• Câinii latră, ursu' trece...• ترجمه: «سگ پارس می کند و خرس (بی خیال) می گذرد.»مترادف فارسی: -> «سگ لاید و کاروان گذرد.»
• تمثیل: -> «زآن همه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی کاروان؟» مولوی
• Nu da vrabia din mână pe cioara de pe gard.• ترجمه: «گنجشکی را که به کف داری با کلاغی که برحصاری نشسته معاوضه نکن!»مترادف فارسی: -> «سرکه نقد به از حلوای نسیه»
• مترادف فارسی: -> «سیلی نقد از عطای نسیه به»
• تمثیل: -> «ما درخور صید تو نباشیم ولیکن// گنجشک به دست است به از باز پریده» سعدی
• Nu iese fum fără foc.• ترجمه: «هیچ دودی بی آتش نیست.»مترادف فارسی: -> «هیچ دودی بی آتشی نیست.»
• مترادف فارسی: -> «دود نشانه آتش است.»
• تمثیل: -> «اگر دودی رود، بی آتشی نیست» سعدی
• Nu poţi îndrepta lumea cu umărul.• ترجمه: «دنیا را با شانه هایت نمی توانی راست کنی.»مترادف فارسی: -> «گیتی است، کی پذیرد همواری؟» رودکی
• Obişnuinţa... a doua natură!• ترجمه: «عادت، طبیعت دوم است.»مترادف فارسی: -> «عادت طبیعت ثانوی است.»
• مترادف فارسی: -> «ترک عادت موجب مرض است.»
• Ochii care nu se văd se uită...• ترجمه: «چشمانی که همدیگر را نبینند، یکدیگر را فراموش می کنند.»مترادف فارسی: -> «ازدل برود هرآن که از دیده برفت.»
• Prietenu, la nevoie se cunoaşte!• ترجمه: «هنگام نیاز، دوستان واقعی شناخته می شوند.»مترادف فارسی: -> «دوست آن دانم که گیرد دست دوست// در پریشان حالی و درماندگی» سعدی
• Rîde ciob de oală spartă.• ترجمه: «تراشه چوب به پاتیل شکسته می خندد.»مترادف فارسی: -> «دیگ به دیگ گوید رویت سیاه! سه پایه گوید صل علی.»
• مترادف فارسی: -> «آبکش به کفگیر می گوید: نُه سوراخ داری!»
• ترجمه: «او مثل گاو نر رفت و مثل گاو ماده برگشت.»مترادف فارسی: -> «خر عیسی به آسمان نرود.»
• تمثیل: -> «خر عیسی گرش به مکه بری// چون بیاید هنوز خر باشد.» سعدی
• تمثیل: -> «خر به سعی، آدمی نخواهد شد// گرچه در پای منبری باشد» سعدی
• Totu-i bine cand se termină cu bine.• ترجمه: «همه چیز بر وفق مراد است وقتی که پایان خوبی داشته باشد.»مترادف فارسی: -> «شاهنامه آخرش خوش است.»
• Un prost incurca, si zece intelepti nu pot descurca• ترجمه: «یک دیوانه طوری ریخت و پاش می کند که ده نفر عاقل نمی توانند آن را سامان دهند.»مترادف فارسی: -> «یک دیوانه سنگی به چاه اندازد و دوصد عاقل بیرون نتوانند آورد.»
• Un necaz nu vine niciodată singur.• ترجمه: «یک بدبختی هیچگاه به تنهایی رخ نمی دهد.»مترادف فارسی: -> «یک بدبختی تنها رو نمی دهد.»


کلمات دیگر: