کلمه جو
صفحه اصلی

ابراهیم گلستان

دانشنامه عمومی

سیدابراهیم گلستان (با نام اصلی سید ابراهیم تقوی شیرازی)، (زادهٔ ۲۶ مهر ۱۳۰۱ در شیراز)، کارگردان، داستان نویس، مترجم، روزنامه نگار، و عکاس ایرانی است.
۱۹۴۸ - آذر، ماه آخر پاییز (۷ داستان)
۱۹۵۵ - شکار سایه (۴ داستان)
۱۹۶۷ - جوی و دیوار و تشنه (۱۰ داستان)
۱۹۷۴ - اسرار گنج درهٔ جنّی
۱۹۷۵ - مد و مه (۳ داستان)
۱۹۹۵ - خروس (۱ داستان بلند)
نامه به سیمین به همت عباس میلانی
مختار در روزگار
برخوردها در زمانه برخورد
ابراهیم گلستان در سال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز جشنوارهٔ فیلم کوتاه ونیز شد. این جایزه، اولین جایزهٔ بین المللی برای یک کارگردان ایرانی به شمار می رود.
سبک ویژهٔ آثار مکتوب داستانی وی در سیر پیشرفتِ داستان معاصر فارسی قابل توجه دانسته شده است.
گلستان نخستین فرزند سید محمدتقی تقوی، روزنامه نگارِ شیرازیِ صاحبِ روزنامهٔ گلستان، است.

نقل قول ها

ابراهیم گلستان، کارگردان، داستان نویس، مترجم، روزنامه نگار، و عکاس ایرانی است.
• «برای من فرق نمی کنه نوشتن قصّه، حرف زدن، فیلم مستند یا فیلم غیر مستند. وقتی به شما یک فنجون می دن که آب بخورید توی فنجون آب می خورید، وقتی یه قدح شربت آبلیمو می دن توی قدح شربت آبلیمو آب می خورید.»گفتگو با مسعود بهنود برای BBC• «قصه گفتن تنها یک فرم دارد و آن درست گفتن است. غیر از درست گفتن، هرجور شما قصه بگویید، قصه را درست نگفته اید. واضح است که هرچه می خواهید بگویید، باید راه درست گفتن ش را پیدا کنید. نقطهٔ آغازتان را پیدا کنید؛ و نقطهٔ آغاز نه فقط گفتن، بلکه نقطهٔ آغاز و انتهای دیدن تان و این که چه می خواهید بگویید. از هر قصه ای که می خواهید بگویید، چه چیزی می خواهید دربیاورید. چه حرفی را می خواهید بزنید. نه این که دیالوگ اشخاص چیست، بلکه چه مسئله ای را می خواهید مطرح کنید.»• «تصویرپردازی اگر به پیشرفت قصه و پیشرفت آنچه می خواهید تعریف کنید کمک کند، باید باشد و کمک کند؛ ولی اگر مثلاً شما تاجر باشید و بخواهید پارچه بفروشید، بعد شروع کنید بگویید که منظرهٔ شهر این طوری است و اگر روی پشت بام بازار برویم، آسمان این جوری است و… ‏چه ارتباطی به پارچه ای که می خواهید بفروشید دارد؟»• «جست وجو وقتی به نتیجه برسد، نتیجه اش همیشه نو است. بی جست وجویی کهنه بودن نیست، مرده بودن است.»• «اصلاً آدم ماتش می برد که چگونه این مملکت، این چنین خنگ شده است. چه جوری نمی فهمند، چه جوری نمی فهمند که باید چه کار کنند. چه بگویم دیگر؟! اصلاً گفت وگو ندارد… واقعاً گفت وگو ندارد.»• «هنر از درستی می آید. درستی است که مطرح است نه دشواری، نه رسم و عادت و باری به هر جهت کاری.»

پیشنهاد کاربران

سید ابراهیم گلستان ( تقوی شیرازی ) ( متولد ۲۶مهر ۱۳۰۱ در شیراز ) ، کارگردان، داستان نویس، مترجم، روزنامه نگار و عکاس ایرانی است. او اولین کارگردان ایرانی است که برنده یک جایزه بین المللی شده است. او از متفکران هنرمند پیشرو ایران است و بسیاری از اتفاقات هنری پس از او وامدار اوست. او در سال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز از جشنواره ونیز شد. [۱]
آثار مکتوب وی از سبکی خاص برخوردار است و بسیاری سبک نویسندگی وی را تأثیر پذیرفته از داستان های کوتاه ارنست همینگوی می دانند[۲] گرچه او تاثیرپذیری از هیچ نویسنده ای را نمی پذیرد. [۳] همچنین وی از زمرهٔ نخستین نویسندگان معاصر ایرانی معرفی می شود که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالب های داستانی نوین، اهمیت قائل شد و به آن پرداخت. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجه است. [۴] [۵]
زندگی
دهه ۲۰ و ۳۰ خورشیدی [ویرایش]
او در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل حقوق به تهران آمد. در آنجا در ۲۱ سالگی با دخترعمویش فخری گلستان ازدواج کرد. [۶] سپس به عضویت حزب توده در آمد و تحصیل را رها کرد. او در آن زمان به عنوان عکاس روزنامه های رهبر و مردم به کار مشغول بود. در سال ۱۳۲۶ کتاب اول خود را که مجموعه داستانی با نام «به دزدی رفته ها» بود، منتشر کرد.
ابراهیم گلستان در دهه ۱۳۳۰، هنوز نه به رمان دست برده بود و نه تصمیم داشت به زبان سینما سخن بگوید. او مقاله نویسی علمی، پژوهشگر ادبیات جهان و به ویژه امریکا بود. بعدها پروفسور هشترودی هم در بارهٔ مقولات فضائی و اتمی نوشت و در رادیو و به زبان مردم بسیار شیرین سخن گفت، اما ابتکار این شیرین نویسی و ساده نویسی با ابراهیم گلستان بود. او در آن زمان به عنوان عکاس روزنامه های رهبر و مردم به کار مشغول بود. [۷]
وی پس از سال ۱۳۳۶، استودیوی سینمایی خود با نام «استودیو گلستان» را تأسیس کرد و تعدادی فیلم مستند برای یکی از سازمانهای شرکت نفت ساخت که از آن میان می توان به «آتش» و «موج و مرجان و خارا» اشاره کرد[۸]. به دلیل این همکاری ها، عده ای از روشنفکران آن دوره به وی لقب «گلستان نفتی» داده بودند. [۹][۱۰] فیلم های مستند او از لحاظ سینمایی جزو اولین و بهترین فیلم های ایرانی مستند به شمار می آیند.
گلستان کارگردان دو فیلم داستانی با نام های «خشت و آینه» ( ۱۳۴۴ ) و «اسرار گنج درهٔ جنی» ( ۱۳۵۰ ) نیز هست. وی همچنین تهیه کنندهٔ فیلم «خانه سیاه است» به کارگردانی فروغ فرخ زاد بوده است. ابراهیم گلستان با فروغ فرخ زاد رابطه نامشروع داشته است[۱۱]
وی تا سال ۱۳۴۶، مجموعه داستانی منتشر نکرد. [۸]
پس از انقلاب
وی از سال ۱۳۵۷ در استان ساسکس در انگلستان زندگی می کند. وی دو فرزند با نام های کاوه و لیلی دارد: کاوه گلستان عکاس خبری ایرانی، در ماموریتی در سال ۲۰۰۳ به همراه گروه خبری بی بی سی در عراق بر اثر انفجار مین کشته شد؛ لیلی گلستان نیز به عنوان مترجم و نویسنده در ایران فعالیت می کند. [۱۲]
روزنامه کیهان در خبری در انتقاد از ستایش خبرگزاری سازمان ملی جوانان از مسعود کیمیایی و «سینمای موج نوی شاه»، گلستان را «جاسوس» خوانده است. و اسناد جاسوسی او را افشاکرد[۱۳]
یک بوس کوچولو
در سال ۱۳۸۴ فیلمی از بهمن فرمان آرا با نام یک بوس کوچولو در سینماهای ایران نمایش داده شد. در این فیلم که شخصیتی وجود دارد به نام «سعدی» که به دلیل برخی شباهت ها ( در نام ها، پس زمینهٔ زندگی شخصیت و رویدادهای داستانی ) وی را استعاره ای از «گلستان» می دانند. [۱۴]
گروهی نیز فیلم را پاسخ به انتقادات مطرح شده در کتاب می دانند؛ «انتقاداتی که به نظر بسیاری از صاحب نظران و فعالان فرهنگی به مرزهای توهین هم رسیده است. »[۱۵]
خود فرمان آرا در جلسهٔ نقد و بررسی این فیلم که ۱۴ دی ۱۳۸۴ در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد گفته است:
« آقای گلستان را در عمرم پنج شش بار بیش تر ندیده ام […] و به خانواده ایشان هم احترام زیادی دارم. […] من فکر می کنم دلیل این همه حرف و حدیث درباره این قضیه به این موضوع برمی گردد که نمایش فیلم من با انتشار کتاب نوشتن با دوربین هم زمان شد. آقای گلستان در آن مصاحبه درباره خیلی ها حرف زده بودند و یکی از دیالوگهای فیلم من هم این بود که همسر سعدی می گوید تو سالها نشستی در فرنگ و هر کس هر کار کرد آن را کوبیدی. این تقارن کتاب و فیلم باعث این تشابه ها شده است. اصلاً قصد ندارم بگویم این نشانه ها در فیلم من تصادفی و اتفاقی است، اما قرار هم نبوده که درباره ابراهیم گلستان فیلم بسازم. . . در بعضی نوشته ها می خوانم که می گویند ابراهیم گلستان به صراحت حرف هایش را زده، اما فرمان آرا شهامت نداشته مستقیم و با نشانی دقیق به شخصیت گلستان بپردازد. این ها احترام و ادب من را به بی شهامتی تعبیر کردند![۱۶] »
روبرت صافاریان، منتقد سینمایی، در این باره در روزنامه شرق می نویسد:
« با وجود اشاره های آشکار و پنهان یک بوس کوچولو به ابراهیم گلستان، بنا را بر این گذاشتیم که با دنیای خیالی و شخصیت های ساخته و پرداخته ذهن نویسنده کار داریم، کمااینکه فیلمساز می تواند بگوید شما اشتباه می کنید، همه شباهتها اتفاقی است و این فیلم هیچ ربطی به ابراهیم گلستان ندارد. اما واقعیت این است که بسیاری از بینندگان فیلم، سعدی را همان ابراهیم گلستان می گیرند و موضع خصمانه فیلم نسبت به سعدی را موضع فرمان آرا نسبت به ابراهیم گلستان تلقی می کنند. به گمانم این شیوه حمله به یک شخصیت حقیقی و زنده شیوه ناجوانمردانه ای است. چون می توانی هرچه دلت خواست بگویی و بعد هم بگویی مرادت اصلاً آن نبوده که شما گمان کرده اید. پرخاشگری های ابراهیم گلستان - که برای من گاه به شدت آزاردهنده اند - دست کم این حُسن را دارند
کتاب ها
داستان
۱۹۴۸ - آذر، ماه آخر پاییز ( ۷ داستان )
۱۹۵۵ - شکار سایه ( ۴ داستان )
۱۹۶۷ - جوی و دیوار و تشنه ( ۱۰ داستان )
۱۹ . . .


کلمات دیگر: