کلمه جو
صفحه اصلی

داریو فو

دانشنامه عمومی

داریو فو (به ایتالیایی: Dario Fo) (زاده ۲۴ مارس ۱۹۲۶- درگذشتهٔ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶) از تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایتالیا بود که علاوه بر نویسندگی، به کارگردانی تئاتر، طراحی صحنه و لباس، بازیگری و آهنگسازی، سرایش ترانه، نقاشی و فعالیت سیاسی چپ نیز می پرداخت. او برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۷ بود. وی اغلب، طراح صحنه، لباس، آهنگساز و بازیگر نمایش های خودش بود. این نمایش ها، همگی واکنش هایی به رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایتالیای معاصر هستند.
اسرار کمدی
(۱۹۷۰) - مرگ تصادفی یک آنارشیست
(1972) - یک زن عرب حرف می زند
حساب پرداخت نمی شه!
نگهبان تقاطع جاده و راه آهن
همه دزدها که دزد نیستند
جسدهای پستی
فو در بازیگری از ژاک لکوک، (مدرس فرانسوی بازیگری و خلاقیت)، در کارگردانی از استره لر (کارگردان ایتالیایی)، در اندیشه از آنتونیو گرامشی (متفکر فلسفه سیاسی) و بیشتر از همه از کمدی هنرمندان الهام گرفته است.
وی در سال ۱۹۲۶ در دهکده لجیونو از توابع سنجیانو (یکی از مراکز صنعتی و کارگری ایتالیا) در استان وارزه ایتالیا در خانواده ای با گرایش های ضد فاشیستی متولد شد. پدرش کارمند راه آهن (با عقاید سوسیالیستی) بود و به همین خاطر، بیشتر دوران کودکی داریو در سفر از شهری به شهر دیگر گذشت. او در دیدارهایی که از مزرعه پدربزرگ مادری اش داشت با او برای فروش محصولاتش همراه می شد. پدربزرگ برای جلب نظر مردم شهر به نقل داستان های جذاب می پرداخت و نخستین آشنایی داریو با داستان سرایی در همین دوران اتفاق افتاد.
مادرش پینا روتا، زنی روشنفکر و نویسنده بود که در کتاب زندگی نامه خود سرزمین قورباغه ها روزگار یک خانواده کارگر کشاورزی در ایتالیای ابتدای قرن بیستم را روایت می کرد. روتا با محیط پرشوری که در خانه ایجاد کرده بود، داریوی جوان توانست با نویسندگان بزرگی همچون برتولت برشت، ولادیمیر مایاکوفسکی، ادواردو ده فیلیپو و فدریکو گارسیا لورکا آشنا شود.

نقل قول ها

داریو فو بازیگر و نمایشنامه نویس، کمدین، خواننده، کارگردان تئاتر، طراح صحنه، ترانه سرا، نقاش و فعال سیاسی ایتالیایی.
• «متأسفانه در دوره ای هستیم که رنگ ها زیر خاکستری مدفون شده اند. در بهترین حالات به بنفش یا نارنجی و حتی قرمز تیره می رسد. طیف رنگ دیده نمی شود زیرا هیچ تحرکی وجود ندارد. غمبار است. فاجعه بار است. بحران تهدید کننده کنونی اشتیاق و شادی را در مردم از بین برده».• «افراد زیادی را می شناسم که تسلیم نشده، در جستجوی یافتن بهترین راه حل ها هستند. به گونه ای دیگر به مشکلات نزدیک می شوند و آینده متفاوتی را طراحی می کنند».• «چیزی که مرا نگران می کند مطمئناً آن چیزی نیست که سیاستمداران را نگران می کند. زیرا من خودم را کاملاً خارج از بازی آنها می بینم. با توجه به دید آنها نسبت به روابط انسانی دلم برای آن هایی که پستشان تهدید می شود نمی سوزد. چون برای آن ها این یک شغل است و کاری به مسئولیتی که با رأی اعتماد مردم بدست آورده اند، ندارند».• «سیاست، در مدت کمی به آنچه در طول قرن ها ساخته شده بود ضربه زد. امید و اعتماد مردم را از بین برد. ارزش قانون، جامعه، عدالت و بخصوص عدالت را از میان برداشت».• «اگر یک سیستم، محکم و قوی و مبتنی بر فرهنگ و آگاهی نباشد و وجدان جمعی، برابری و آزادی و عدالت را در نظر نگیرد، همه چیز فرو می ریزد. بسیاری از سیاستمداران با دور زدن قانون اقداماتی می کنند، کلاهبرداری می کنند. لازم نیست اسم فرد خاصی را ببریم همه آنها اینکار را می کنند».• «آزادی. آزاد شدن از همه موانع، همه رسوایی ها، همه دورویی ها و همه قیدهایی که زندگیمان را از ما می گیرند. آرزو می کنم که دوباره ارباب زندگی خودمان شویم. این چیزی است که واقعاً برای کشورم آرزو دارم».


کلمات دیگر: