کلمه جو
صفحه اصلی

رابیندرانات تاگور

دانشنامه عمومی

رابیندرانات تاگور (به بنگالی: রবীন্দ্রনাথ ঠাকুর) (زاده ۷ مه ۱۸۶۱، درگذشته ۷ اوت ۱۹۴۱) شاعر، فیلسوف، موسیقیدان و چهره پرداز اهل بنگال هند بود. نام آوریش بیشتر از برای شاعری اوست. وی نخستین آسیایی برنده جایزه نوبل بود. پدرش دبندرانات (مهاریشی) و مادرش سارادادیوی نام داشت. پدر تاگور غزلهای حافظ را از برداشت و به اشعار فارسی علاقه وافری داشت او خود را متعلق به سرزمین ایران می دانست. به تاگور لقب گوردیو (Gurdev) به معنای پیشوا داده اند. وی از سردمداران دیرین و مدافعان سرسخت استقلال هندوستان به شمار می آید. محمد حمید انصاری معاون رئیس جمهوری هند می گوید: تاگور در سفر به ایران طی سخنانی گفت: هویت نفسانی و هویت ملی که در ذات انسان نهفته است نباید مانع از احترام به دیگر فرهنگ ها شود آسیا دارای تمدن و فرهنگ غنی است و هر ملتی بر اساس فرهنگ، مذهب و آیین خود راه رهایی خود از عقب ماندگی و استعمار را بازخواهد یافت.
مادوری لاتا Madhurilata
رنوکا Renuka درگذشته به سال ۱۹۰۳
میرا Mira
۲ پسر
رابیندرانات تاگور بزرگترین شاعر ایالت بنگال است، که به دو زبان هندی و بنگالی شعر می سرود و اشعار خود را به انگلیسی نیز ترجمه می کرد. هم سرود ملی هند و هم سرود ملی بنگلادش از تصنیف های تاگور است.
او از کودکی اشعاری نغز می سرود و در زبان شبه قاره انقلابی ادبی پدیدآورد. به ویژه اشعار موسوم به گیتانجالی معروفیت فراوان دارد و به زبان های بسیاری ترجمه شده است. تاگور با این اشعار در سال ۱۹۱۳ جایزه نوبل را در ادبیات دریافت کرد. او علاوه برسرودن شعر، داستان و نمایشنامه می نوشت، و گاه تأملات خیال انگیز و عرفانی خود را روی بوم نقاشی می آورد.

نقل قول ها

رابیندرانات تاگور، شاعر، فیلسوف و موسیقیدان هندی، و اولین برنده جایزه نوبل از آسیا. زادروز: (۷ مه ۱۸۶۱ میلادی - ۷ اوت ۱۹۴۱ میلادی)
• «آن که شغلش نیکوکاری است، وقتی برای نیک بودن ندارد.» -> پرنده سرگردان
• «انسان ها ستم کارند، اما انسان نیک سرشت است.» -> پرنده سرگردان
• «بال های پرنده ای را زراندود کن، خواهی دید که هرگز دل به پرواز نخواهد سپرد.» -> پرنده سرگردان
• «دروغ هرگز به حقیقت راه نخواهدبرد، هرچند بر قدرت او افزوده گردد.» -> پرنده سرگردان
• «هرگاه «اشتباهات» را در پشت درهای بسته به اسارت گیرید، به حقیقت نیز راه نخواهید برد.» -> پرنده سرگردان
• «آن که از قضاوت می ترسد، از عدالت ترسیده است.»• «آن که نهالی غرس کند، با این که می داند هرگز در پناه سایهٔ آن نخواهد آرمید، دست کم به پویشی در فهم فلسفه حیات کوشیده است.»• «این رقص موزون «آب» است که پیکر «ریگ » را به زیبایی می آراید؛ نه ضربه سخت چکش.»• «به سودای روزهای دل انگیز گذشته گریه مکن، به خاطر حضور کوتاه شان لبخند بزن.»• «سعادت حقیقی را در عشق جستجو کنید.»• «مرگ، عشق را زایل نمی ساد، فقط چراغ را خاموش می کند تا آغاز روزی نو را نوید دهد.»• « هر کودکی با این پیام به دنیا می آید که خداوند هنوز از انسان نا امید نیست»


کلمات دیگر: