کلمه جو
صفحه اصلی

سال بلوا

دانشنامه عمومی

سال بلوا رمانی از عباس معروفی که در فاصله سال های ۱۳۶۸-۱۳۷۱ به نگارش در آمد.
« گفتم آب، و ساعت لنگری مان گفت: دنگ دنگ دنگ.»
فاصله ها از میان برداشته شده اند و حال و گذشته در هم آمیخته اند: حسینای محسور شده با زلفی آشفته ایستاده است، اما نه بر پله های شهرداری که در ذهن نوشافرین؛ دکتر معصوم طناب دار حسینا را می بافد و با قنداق موزر به مغز نوشافرین می کوبد؛ سرهنگ در پی پیمودن پله های ترقی از شیراز به سنگسر می افتد؛ ملکووم آلمانی در کار ساختن یک پل بزرگ از کوه پیغمبران به کافر قلعه است؛ و سروان خسروی در پی آن است که همه کوچه های شهر به خیابان خسروی ختم شوند. اما همه یک داغ به پیشانی دارند؛ همان که سال بلوا را آغاز می کند. همان که همه ناچار به انتخابش بوده اند. و مقصر کیست وقتی بازی و بازیگر یگانه نیست؟
نویسنده دربارهٔ این کتاب نوشته است:
عباس معروفی در این کتاب هم اسطوره را با دنیای امروز در هم می آمیزد.
این کتاب در نشر گردون هم به چاپ رسیده است.

نقل قول ها

سال بلوا رمانی از عباس معروفی


کلمات دیگر: