کلمه جو
صفحه اصلی

گراهام گرین

دانشنامه عمومی

هنری گراهام گرین (به انگلیسی: Henry Graham Greene) (زادهٔ ۲ اکتبر ۱۹۰۴، درگذشتهٔ ۳ آوریل ۱۹۹۱) رمان نویس، نمایشنامه نویس، منتقد ادبی و سینمایی و نویسندهٔ پرکار داستان های کوتاه انگلیسی بود.
۱۹۲۹ - مرد وسط
۱۹۳۲ - سفر بی بازگشت
۱۹۳۴ - It's a Battlefield
۱۹۳۵ - England Made Me
۱۹۳۶ - اسلحه ای برای فروش
۱۹۳۷ - صخره برایتون
۱۹۳۹ -مأمور معتمد
۱۹۴۰ - قدرت و جلال
۱۹۴۳ وزارت ترس
۱۹۴۸ - جان کلام
۱۹۴۹ - مرد سوم
۱۹۵۱ - پایان رابطه
۱۹۵۵ - آمریکایی آرام
۱۹۵۸ _ مأمور ما در هاوانا
۱۹۶۰ - از درمان گذشته (فصل بارانی)
۱۹۶۶ -مقلدها
۱۹۶۹ - سفرهایم با خاله جان
۱۹۷۳ - کنسول افتخاری
۱۹۷۸ - عامل انسانی
۱۹۸۰ - دکتر فیشر ژنوی - ضیافت
۱۹۸۲ - عالیجناب کیشوت
۱۹۸۵ - مرد دهم
۱۹۸۸ - باخت پنهان
او در طول عمر طولانیش در غالب معرکه های سیاسی و انقلابی گوشه و کنار جهان حاضر و ناظر بود و ماجراهای داستان هایش عمدتاً در متن همین وقایع قرن بیستم می گذرد، آثاری که ابهامات انسان نوین در این دنیای ناآرام را می نماید.
گراهام گرین چهارمین فرزند از شش فرزند چارلز هنری و ماریون گرین بود. پدر وی چارلز هنری گرین رئیس مدرسه برک همستد (Berckhamsted) بود. برادرش هیو نیز تا مدیر کلی شبکه بی بی سی ترقی کرد.گرین ابتدا در مدرسه پدرش و سپس در آکسفورد تحصیل کرد. در دوران نوجوانی ملال مرضی و مهلکش او را دو بار به خودکشی کشاند؛ و حتی مدتی به بازی رولت روسی پرداخت؛ به مدت شش ماه هر ماه یک بار به جنگلی دورافتاده می رفت و یک گلوله در خشاب چرخنده یک رولور شش تیر قرار می داد، خشاب را می چرخاند و لوله تپانچه را به شقیقه اش می گذاشت و ماشه را می چکاند. در هر شش بار گلوله ای شلیک نشد؛ و به گفته خودش هجوم آدرنالین در شرایط ترس و هیجان بسیار شیمی خون و روحیه اش را تغییر می داد و افسردگی اش را موقتاً درمان می کرد. او دربارهٔ این تجربه در جستار «رولور در گنجه کنجی» که در مجموعه کودکی گمشده (۱۹۵۱) چاپ می شود، می نویسد اما از مجموعه جستارهای ۱۹۶۹ حذف می شود.
در ۱۹۲۳ به حزب کمونیست انگلستان پیوست. عضویتی که خود آن را یک جور شوخی می خواند:

نقل قول ها

هنری گراهام گرین (۲ اکتبر ۱۹۰۴ - ۳ آوریل ۱۹۹۱) رمان نویس، نمایشنامه نویس، ناقد ادبی و نویسنده پرکار اهل انگلستان بود.
• «پاپ یک خصلت لازم را ندارد، آن هم شک است.» -> به خاطر مخالفت با قرص های ضد بارداری
• «...حاضرم هر کاری بکنم تا چوب نازکم را لای چرخ سیاست خارجی آمریکا بگذارم...»• «زمانی که مطمئن نیستیم،زنده هستیم.»• «کفر لغت دیگرى است براى آزادى اندیشه.» -> اسپکتیتر، (۱۸ آوریل، ۱۹۸۱)
• «هیچ وقت فقر را نشناخته ام. به آن نزدیک بوده ام. بله، به این معنی که در هشت سال اول بزرگسالی ام باید مراقبش می بودم، اما هیچ وقت به آن نزدیک تر نشدم.»• «مرگ در راه خوبی یا زیبایی، به خاطر وطن یا بچه ها یا یک تمدن، کار بسیار آسانی است . اما برای مردن در راه دودلی و فساد به وجود یک خدا نیاز است.»ص ۱۳۴• «وقتی انسان بتواند چهره زن یا مردی را به دقت درنظر مجسم کند، همیشه می تواند به او احساس ترحم نیز داشته باشد، این صفتی است که با تصویر خدا قرین و همراه است. وقتی انسان خطهای گوشه چشمها و شکل دهان کسی را ببیند و ببیند که موهایش چگونه رشد می کنند، دیگر محال است بتواند به او نفرت داشته باشد. نفرت تنها از کمبود و درماندگی نیروی تخیل سرچشمه می گیرد.»ص ۱۸۳• «امید غریزه ای است که تنها ذهن استدلالی و معقول بشر می تواند آن را از بین ببرد.»ص ۱۹۷• «غریزه مانند حس وظیفه است – آدم آن را براحتی با وفاداری اشتباه می کند.»ص ۱۹۸• «هیچوقت باورمان نمیشود که شاید آنقدر که بقیه به چشم ما مهم اند ما برایشان مهم نباشیم.»


کلمات دیگر: