کلمه جو
صفحه اصلی

هارلن کوبن

دانشنامه عمومی

هارلن کوبن (متولد ۴ ژانویه ۱۹۶۲) یک نویسنده آمریکایی است که در سبک رمان های معمایی و مهیج کار می کند. در داستان های او معمولاً به رویداها، قتل یا تصادف های مهیب گذشته اشاره می شود. در میان کارهای او، دو مجموعه وجود دارد که هرکدام یک شخصیت اصلی ثابت دارند و ماجراها در نیویورک و نیوجرسی رخ می دهند. از طرفی بعضی شخصیت ها در میان رمان هایش مشترک هستند.
کوبن خالق سریال تلویزیونی درام-کمدی به نام پنج نفر است که در بریتانیا در آوریل ۲۰۱۶ از شبکه اسکای وان روی آنتن رفت.
کوبن در ریجوود نیوجرسی زندگی می کند. همسرش، ان آرمسترانگ کوبن، پزشک اطفال است. این زوج چهار فرزند به نام های شارلوت، بنجامین، ویل و ایو دارند.
کوبن در سال ۱۹۹۶ بخاطر Deal Breaker برنده جایزه انتونی در شاخه «بهترین داستان ابتکاری» شد. این رمان اولین جلد از مجموعه پنج جلدی مایرون بالیتار است. این کتاب در همین شاخه نامزد دریافت جایزه ادگار نیز شد. در سال ۱۹۹۷ کتاب Fade Away در شاخه «بهترین داستان ابتکاری» برنده جایزه شیمس و جایزه ادگار و نامزد جوایز انتونی و بری شد. در همان سال برای جایزه دیلیز نیز نامزد شد. رمان بعدی این مجموعه با نام Back Spin در سال ۱۹۹۸ جایزه بَری را برد و برای جوایز دیلیز و شیمس نامزد شد. در سال ۲۰۰۲ کتاب Tell No One برای دریافت جوایز انتونی، ماکاویتی، ادگار و بری نامزد شد. در سال ۲۰۱۰، رمان Live Wire جایزه پرسودترین داستان جنایی دنیا را با ارزش ۱۲۵هزار یورو برد.

نقل قول ها

هارلن کوبن (به انگلیسی: Harlan Coben) (زادهٔ ۴ ژانویهٔ ۱۹۶۲) نویسنده آمریکایی است.
• «تابوت جویی به انتهای گود رسید و صدای گرمبی که داد تا مدتی زیاده از حد طولانی در هوا در پیچید. جودیت به مایا تکیه داد و بلند نالید. مایا وضعیت سربازگونهٔ بدنش را تغییر نداد سر بالا، فقرات صاف، شانه ها عقب. تازگی ها یک مقالهٔ مثلاً روانشناسی خوانده بود دربارهٔ «ژست های قدرتمندانهٔ بدن» و این که اگر بدن در این حالت ها باشد چقدر عملکرد آدم بهتر می شود. ارتش این قبیل لوس بازی های روانشناسی عامیانه را خیلی زودتر از این حرف ها فهمیده بود. وقتی سرباز هستی به خاطر قشنگ به چشم آمدن، در حالت خبردار نمی ایستی؛ بلکه چون جایی پس ذهنت یا به تو قدرت می دهد یا از آن مهم تر آن که تو را پیش چشم هم قطارها و دشمن هایت قوی نشان می دهد.»• «همیشه می شود حرف ها را بعداً زد، اما به محض شنیده شدن، نمی شود آن ها را فراموش کرد.»• «مرگ خیلی نزدیک است، همیشه، و یک نفس با آدم فاصله دارد، بنابراین شاید عاقلانه بود که کودکان در سنی پایین با مفهوم آن آشنا می شدند.»


کلمات دیگر: