کلمه جو
صفحه اصلی

یزید

فرهنگ فارسی

ابن خالد بن مالک بن فروه بن قیس از بنی عوف بن همام از ذهل بن شیبان شاعر و معروف به اعشی عوف بود

لغت نامه دهخدا

یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن نعمان حمیری ، معروف و ملقب به ذوالکلاع الاکبر، از پادشاهان دوران جاهلی یمن بود. بتی که در قرآن کریم به نام «نسر» آمده از آن بنی ذوالکلاع بود که تصویر کرکس داشت و آن را عبادت می کردند. (ازاعلام زرکلی ). و رجوع به ماده ٔ ذوالکلاع الاصغر شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن حارث بن رویم شیبانی ، از فرماندهان نظامی دلیر و بزرگ بود. عصر حضرت رسول (ص ) را درک کرد و به دست حضرت علی (ع ) اسلام آورد. در جنگ یمامه شرکت کرد. یزید به سال 68 هَ .ق . در جنگ خوارج در ری کشته شد. (از اعلام زرکلی ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابان رقاشی ، مکنی به ابوعمرو. تابعی است . (یادداشت مؤلف ). یزید از زهاد بود. هشام از ثابت بنانی روایت کند که «هیچکسی را در طول قیام (نماز) و شب زنده داری از یزیدبن ابان شکیباتر ندیدم ». یزید چهل ودو سال روزه گرفت و هفتاد سال به خاطر خدا گرسنگی کشید تا جسمش افسرده شد و رنگش دگرگون گشت و چندان از ترس خدا گریه کرد که پلکهایش آشفته شد و اشک دیده مسیر خود را در رخسار او سوزاند. یزید در روایات خود به قول انس بن مالک استناد می جوید و از حسن وجز وی روایت دارد. شدت زهد و تعبد او را از حفظ حدیث بازمی داشت ، از این رو ناقلان حدیث کمتر از او روایت دارند. (از صفة الصفوة ج 3 ص 211). و رجوع به ماده ٔ رقاشی و فهرست البیان والتبیین و ج 3 عقدالفرید شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد شیبانی ، ادیب بود و در قیروان بزرگ شد و به خدمت المعزلدین اﷲ فاطمی پرداخت . از اوست : تلقیح العقول . یزید درحدود 350 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 345 و فهرست المصاحف شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی انیسه . رئیس یزیدیه ، فرقه ای از خوارج . (از مفاتیح ). رجوع به یزیدبن انیسة و یزیدی و یزیدیه شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی حکیم ، مکنی به ابوخالد، تابعی است . (یادداشت مؤلف ). راوی کتاب جامع الکبیر سفیان ثوری است . (ابن الندیم ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد لخمی . رجوع به یزیدبن عبداﷲبن خالد لخمی شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی زیاد کوفی ، مکنی به ابوعبداﷲ، تابعی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عقدالفرید ج 8 ص 82 و عیون الاخبار ج 1 ص 43 و 137 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن حصین بن نمیربن نائل بن لبید سکونی ، از بنی سکون از کنده ، امیری از بزرگان عهد مروان و اهل حمص بود. یزیدبن معاویه او را والی حمص کرد و او در آنجا به سال 103 هَ . ق . کشته شد. یزید از تابعان بود و از معاذبن جبل روایت کرد و دیگران از او روایت دارند. (از اعلام زرکلی ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی سفیان قرشی اموی ، مکنی به ابوخالد، از صحابه بود چون بهترین فرد سفیانیان بود به یزیدالخیر معروف گردید. از مادر از معاویه جدا بود و مادرش ام الحکم زینب بنت نوفل از بنی کنانه بود. روز فتح مکه اسلام آورد و در غزوه ٔ حنین شرکت کرد. در عهد خلافت ابوبکر با عمروبن عاص و خالدبن ولید ودیگران در جنگ با رومیان و شکست دادن بدانها شرکت داشت . در عهد خلیفه ٔ ثانی نیز چندبار به فرماندهی سپاه اسلام منصوب شد و به سال 19 هَ . ق . به مرض طاعون درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 6). او برادر معاویه ٔ خلیفه بود و به سال 18 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به تاریخ الخلفا ص 66 و 100 و 131 و مجمل التواریخ والقصص ص 297 و البیان و التبیین ج 1 ص 63 و 64 و فیه مافیه ص 317 و تاریخ اسلام ص 123 و 129 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی مالک دمشقی ، مکنی به ابومالک ، محدث است و تمام بن نجیح از او روایت کند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی مسلم . رجوع به یزید (ابن دینار...) شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن اسدبن کرزبن عامر از بنی کاهن از یشکربن رهم بجلی قسری ، از فرماندهان نظامی شجاع و نامی بود. به خدمت حضرت رسول (ص )مشرف شد و از آن بزرگوار این حدیث را روایت کرد: «یا یزیدبن اسد! احب للناس ما تحب لنفسک ». وی در مدینه بود و همراه جمعی به شام رفت و از ثقات معاویه شد. در جنگ صفین با معاویه بود و به شرکت در قتل عثمان متهم گردید. معاویه او را با سمت فرماندهی اهل دمشق به مصر فرستاد. وی پیش از معاویه در حدود سال 55 هَ .ق . درگذشت . او جد خالدبن عبداﷲ قسری امیر است . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به عقدالفرید ج 1 ص 259 و البیان و التبیین فهرست ج 2 و 3 و حبیب السیر ج 1 ص 183 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن اسیدبن زافربن اسماء سلمی ، از والیان و رجال دولت عباسی بود و مادرش دین نصاری داشت . در زمان خلافت مهدی و منصور عباسی به والیگری ارمینیه رسید و در سال 158 هَ . ق . با رومیان جنگید و بخشهایی از ناحیه ٔ قالیقلا را به تصرف درآورد. او به یزید سلیم شهرت داشت و با یزیدبن حاتم در کرم و سخا به یزیدین معروف و ضرب المثل شدند. مرگ یزید پس از سال 162 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به عقدالفرید شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن الصعق . رجوع به یزید (ابن عمروبن خویلد...) شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن حکم بن ابی عاص بن بشربن دهمان ثقفی ، از اهالی طائف و از گویندگان عالیقدر عهد اموی ساکن بصره بود. حجاج او را به والیگری فارس برگزید ولی پیش از رفتن معزول کرد. مرگ یزید در حدود سال 105 هَ . ق . بود. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به البیان و التبیین ج 3 ص 215 و عیون الاخبار شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن حنباء. رجوع به یزیدبن عمروبن ربیعه ... شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن انس مالکی اسدی ، از قبیله ٔ اسدبن خزیمه و از سپهسالاران شجاع و نامی مختار ثقفی بود و همراه او برای خونخواهی حضرت امام حسین (ع ) قیام کرد. مختار او را برای آوردن سر بریده ٔ سه هزار تن از کوفه به موصل مأمور کرد که از آن جمله ابن زیاد بود و او عازم محل مأموریت خود شد. ابن زیاد از موضوع آگاهی یافت و دو لشکر هریک سه هزار تن به جنگ او فرستاد. سپاه ابن زیاد شکست خورد و دو فرمانده ٔ لشکرش کشته شدند. یزید با اینکه از بیماری خطرناکی سخت رنج می برد و ناتوان شده بود باز در هر دو جنگ شرکت کرد و پس از پیروزی در جنگ درگذشت (سال 66 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی ). و رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 246 و عیون الاخبار ج 3 ص 274 و تاریخ گزیده ص 265 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن انیسة یا یزید اهوازی ، از خوارج بود و گروهی از خوارج بدو منسوبند و به نام یزیدیه معروف . (از لباب الانساب ). پیشوای فرقه ٔ یزیدیه . (از بیان الادیان ) (از ملل و نحل شهرستانی ص 148) : بدان که اول داعی ، این جماعت را یزید اهوازی بود. (کتاب النقض ص 328). و رجوع به یزیدی و یزیدیة شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن بکربن داب ، شاعری عالم به اخبار و اشعار عرب بود و دو پسر او عیسی بن یزید و یحیی بن یزید عالم بر اخبار عرب بوده اند. (از ابن الندیم ). و رجوع به البیان والتبیین ج 1 و 3 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ثروان قیسی ، از قبیله ٔ قیس بن ثعلبة، مکنی به ابوثروان و معروف به هبنقه و ملقب به ذوالودعات جاهلی بود و در غفلت مثل است . گویند: «احمق تر از هبنقه !» وی گردن بندی به درازی ریشش از شبه و سفال و استخوان بر گردن می آویخت . سبب این کار را پرسیدند گفت : می خواهم بدان خودم را بشناسم ! برادرش گردن بند را دزدید و بر گردن آویخت چون برادر را دید، گفت : اگر تو منی پس من کیستم ؟! (از اعلام زرکلی ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن جدعاء عجلی ، شاعری از اهل بادیه بود و در زمان فتنه ٔ عبداﷲبن زبیر زنده بود. وی به سال 75 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن حاتم بن قبیصةبن مهلب بن ابی صفرة ازدی ، مکنی به ابوخالد، از فرماندهان شجاع و نام آور عهد عباسی بود. درسال 144 هَ . ق . والی مصر و در سال 154 هَ . ق . والی افریقیه شد و با خوارج جنگید و بر آنها پیروز شد وبه سال 170 هَ . ق . در قیروان درگذشت . او مانند جدش مهلب به جود و بخشش شهرت داشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 434 و کامل ابن اثیر ج 5 ص 284 و البیان و التبیین ج 2 ص 195 و قاموس الاعلام ترکی شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن خالدبن عبداﷲبن یزید قسری بجلی ، با پدرش در عراق بود. پدرش را کشت و به غوطه ٔ دمشق رفت و برای گرفتن خلافت از مروان بن محمدبن مروان قیام کرد. مردم غوطه عهدشکنی نمودند و او را به امارت خود برگزیدند و به دمشق حمله کردند و آنجا را به محاصره درآوردند. گروهی ازحمص به طرفداری از مروان به آنان حمله بردند و مردم دمشق نیز از داخل به پیکار با آنان برخاستند. یزید و طرفدارانش شکست خوردند. یزید را دستگیر کردند و کشتند و در دروازه ٔ فرادیس دمشق به دار آویختند و سر او را نزد مروان به حمص فرستادند (سال 127 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی ). و رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 229 و عیون الاخبار ج 1 ص 216 و البیان و التبیین ج 1 ص 349 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن خذاق عبدی از قبیله ٔ بنی عبدقیس ، شاعر دوره ٔ جاهلی و معاصر عمروبن هند بود. ابوعمروبن علاء گفته است که او نخستین شاعری است که در نکوهش دنیا شعر سروده است . (از اعلام زرکلی ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن دینار ثقفی معروف به ابن ابی مسلم و ابن مسلم ، مکنی به ابوالعلاء،از فرمانروایان نامدار عهد بنی امیه است . حجاج او رامنشی خود ساخت و او لیاقت ذاتی خود را نشان داد و به مقامات عالی دولتی رسید و در منصب فرمانروایی افریقیه به دست گروهی از مردم آنجا کشته شد (102 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی ). و رجوع به الوزراء و الکتاب ص 26و 30 و 32 و 34 و 35 و سیرة عمربن عبدالعزیز ص 74 و تاریخ الخلفاء ص 171 و کامل ابن اثیر ج 5 ص 48 و مجمل التواریخ والقصص ص 305 و فهرست البیان و التبیین و فهرست عقدالفرید ج 1 و 2 و 4 و 5 و عیون الاخبار ج 3 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ربیعة. رجوع به یزیدبن زیادبن ربیعة شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن رومان اسدی ، یکی از قراء که نافع قرائت را از او اخذ کرد. (نفائس الفنون ). یزیدبن رومان قاری ، مکنی به ابوروح ، تابعی است . (یادداشت مؤلف ). او اهل مدینه و از ثقات بود و در مدینه به سال 130 هَ. ق . درگذشت . شرح حال وی در کتب ستة آمده است . (از اعلام زرکلی ). یزیدبن رمان قاری ٔ مولی زبیربن عوام مدنی قرائت را از عبداﷲبن عیاش بن ابی ربیعه فراگرفت از ابن عباس و عروةبن زبیر روایت شنید. نافعبن ابی نعیم از او روایت دارد و یحیی بن معین وی را توثیق کرده است . وفات یزید به سال 130 هَ . ق . بود. (از ابن خلکان ج 2 ص 414). و رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 115 و 86 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زریع بصری عیشی ، مکنی به ابومعاویه ، در عصر خود محدث بصره بود. احمدبن حنبل و ابن سعد او را ستوده و از ثقات شمرده اند. پدریزید والی اُبُلَّه بود. تولد او به سال 101 و وفاتش به سال 182 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به تاریخ الخلفاء ص 7 و 190 و صفة الصفوة ج 3 ص 276 و الموشح ص 133 و 135 و المصاحف ص 98 و 151 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زمعةبن ابی جیش الاسود اسدی قرشی ، از صحابه و یکی از کسانی بود که ریاست قبیله ٔ قریش در دوران جاهلی بدانان ختم شد. قبیله ٔ قریش به کاری بی مشورت او نمی پرداختند. یزید از نخستین کسانی است که اسلام آورد و از مهاجران حبشه بود و در جنگ حنین یا طائف شهید شد. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 417 و عقدالفرید ج 3 ص 260 و 264 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زیادبن ربیعه حمیری ، مکنی به ابوعثمان و ملقب به مفرغ ومعروف به ابن مفرغ ، شاعر غزلسرا و هجوگوی چیره دستی بود و نیز مدایح بلند و اشعار نغزی از او برجای مانده است . نام او در بیشتر مآخذ «یزیدبن ربیعة» و گاهی «یزیدبن مفرغ » آمده است . (از اعلام زرکلی ). شاعر معروف عرب که در آغاز عهد اموی در ایران می زیست و در خوزستان به دختری تعلق خاطر یافت . عبادبن زیاد برادر عبیداﷲبن زیاد را هجو گفت و در نتیجه مورد خشم عبیداﷲ قرار گرفت و مدتی در بصره محبوس بود. روزی عبیداﷲ فرمان داد او را با خوک و گربه ای به یک ریسمان بستند ودر شهر بصره گردانیدند و چند کودک پارسی زبان دنبال او راه افتادند و می گفتند «این چیست ، این چیست ؟» یزید در پاسخ آنان می گفت : «آب است و نبیذ است ، عصارات زبیب است . سمیه روسپیذ است ». (سمیه مادر زیادبن ابیه بود). و رجوع به ماده ٔ ابن مفرغ (یزیدبن زیاد...) و تاریخ الخلفاء ص 10 و ابن خلکان ج 2 ص 444 و معجم الادباء ج 7 ص 297 و کامل ابن اثیر ج 3 ص 260 و تاریخ سیستان ص 95 و 96 و 213 و احوال و اشعار رودکی ص 245 و 246 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن سلمةبن سمرة. رجوع به یزید (ابن طثریه ...) شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن صقلاب . رجوع به یزیدبن محمدبن صقلاب ... شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن طثریةبن سلمه ، مکنی به ابوالمکشوح ، از مشاهیر شعرای عرب و اشعارش در حماسه و اغانی مذکور است .ابوالفرج اصفهانی دیوان وی را گرد آورد و مرتب نمود. وی به قبیله ٔ قشیر منسوب بود و عزت و احترام کامل داشت و به شجاعت و سخاوت معروف و از حسن و جمال بهره ور بود و در سال 126 هَ . ق . در همراهی مندلث بن ادریس الحنفی درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ). یزیدبن طثریةبن سلمه ، مکنی به ابوالمکشوح از گویندگان نامی اشعار حماسی و غنایی عرب در دوران بنی امیه بود. دیوان اشعارش بوسیله ٔ ابوالفرج اصفهانی تدوین گردیده است . (یادداشت مؤلف ). منوچهری در اشاره به شعر او گوید:
بلبل نگویداین زمان لحن و سرود تازیان
قمری نگرداند زبان بر شعر ابن طثریه .
و رجوع به اعلام زرکلی و الجماهر ص 118 ومعجم الادباء ج 7 ص 299 و البیان و التبیین ج 1 ص 185 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی خالد لخمی معروف به ابن ابی خالد و، مکنی به ابوعمرو نویسنده ٔ توانا و شاعر نغزگوی اندلسی از اهل اشبیلیه بودو همانجا درگذشت (612 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حربن همام کلابی ، معروف و مکنی به ابوزیاد، از قبیله ٔ بنی کلاب و ادیب و شاعر و دانشمند بود. او راست : 1-النوادر. 2- الفروق . 3- الابل . 4- خلق الانسان . یزید در حدود سال 200 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عمربن هبیرة، مکنی به ابوخالد و معروف به ابن هبیرة. رجوع به ابن هبیرة شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن دینار، مکنی به ابوخالد، در اصل از غلامان ترک بود که در روزگار عباسیان از فرمانداران و فرماندهان بزرگ آنان به شمار میرفت . در عهد منتصر عباسی به سال 242 والی مصر شدو از بغداد بدانجا روانه گشت و کارهای آنجا را سامان داد. در عهد او مقیاس نیل بنا نهاده شد و آن عمودی مدرج است که برای اندازه گیری و کاهش و افزایش آب نیل تعبیه شده است . او علویان را سخت در جزیره ٔ روضه در تنگنا گذاشت و ده سال و هفت ماه فرماندار مصر بود تا در عهد معتزبن متوکل (سال 253) معزول گردید. مرگ یزید پس از سال 255 هَ . ق . بود. (از اعلام زرکلی ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن شخیر، مکنی به ابوالعلاء برادر مطرف ، از راویان و پاکان و نیکان بود و چندان قرآن می خواند که غش بر وی عارض می شد. یزید ده سال از حسن بصری و مطرف برادرش ده سال از او بزرگتر بود از پدر و جز پدر روایت دارد و به سال 111 هَ . ق .در بصره درگذشت . (از صفوة الصفوة ج 3 ص 154 و 155).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبدالمدان بن دیان بن قطن ، از بنی حارث بن کعب از مذحج بود و از شجاعان نامدار و شاعران عالیمقدار و اشراف یمن به شمار می رفت و در نجران سکنی داشت . ابوالفرج اصفهانی نام او را در شمار چهار تن یزید نام که در جنگ کلاب دوم کشته شده اند ذکر کرده ولی مورخان عصر نبوی و پیش از همه ٔ آنان ابن اسحاق نام او را در عداد کسانی که به سال دهم هجری با خالدبن ولید به خدمت حضرت رسول (ص ) آمده اند ثبت کرده اند. او در شرف مثل بود. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به عقد الفرید ج 6 ص 81 و امتاع الاسماع ج 1 ص 501 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن مروان ، نهمین از خلفای بنی امیه . (یادداشت مؤلف ). در دمشق به سال 71 هَ . ق . به دنیا آمد و پس از مرگ عمربن عبدالعزیز (101 هَ . ق .) در عهد برادرش سلیمان بن عبدالملک به حکومت رسید و در دوره ٔ حکومت او جنگهای سختی درگرفت که از آن جمله جنگ جراح حکمی با ترک بود. و نیز یزیدبن مهلب در بصره بر ضد او قیام کرد و او برادرش مسلمة را برای سرکوبی یزیدبن مهلب فرستاد و برادرش در سال 105 هَ . ق . ابن مهلب را شکست داد و کشت .(از اعلام زرکلی ). و رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 258 و 259 و 260 و تاریخ الخلفا ص 8 و 151 و 154 و 163 و الوزراء و الکتاب ص 31 و 34 و 37 و سیرة عمربن عبدالعزیزو خاندان نوبختی ص 37 و تجارب السلف ص 80 و 81 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبدربه حمصی جرجسی ، مکنی به ابوالفضل ، تابعی محدث است و از بقیةبن ولید روایت کند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 95 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبید سلمی سعدی ، معروف و مکنی به ابووجزة، شاعر و محدث و مقری و از تابعان بود. اصل وی از بنی سلیم بود ودر مدینه سکنی گزید و به سال 130 هَ . ق . در همانجادرگذشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به ابووجزة شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عمروبن ربیعة، معروف به ابن حنباء، از بنی زید مناة حنظلی تمیمی و از گویندگان مشهور عهد بنی امیه بود و دو برادر به نام صخر و مغیره داشت که هردو شاعر بودند و گاهی شعر آن سه باهم مخلوط و اشتباه می شود. یزید در حدود سال 90 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به فهرست عقدالفرید ج 1 و 2 و 3 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عمروبن خوید (الصعق ) کلابی ، معروف به ابن الصعق ، از چابکسواران دوران جاهلی و از گویندگان نامی بود. درباره ٔ اواخبار و روایات فراوان نقل است . (از اعلام زرکلی ).


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن قعقاع ، مکنی به ابوجعفر. از مشاهیر قراء و بزرگان تابعان بود. از عبداﷲبن عباس و ابوهریره قرائت را آموخت و از عمیدبن عمربن خطاب احادیث شریف روایت کرد. او به سال 132 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 6). از تابعان و یکی از قراء عشره بود. در قرائت امام اهل مدینه و نیز از مفتیان بزرگ و مجتهدان بود و در مدینه درگذشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به تاریخ الخلفاص 170 و ابن خلکان ج 2 ص 413 و تاریخ گزیده ص 759 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن قنافةبن عبدشمس عدوی ، از بنی عدی بن اخزم ، از ثعل بن عمروبن غوث ، شاعر جاهلی و معاصر حاتم طایی بود. یزید اشعاری در هجو حاتم سروده که از آن جمله است :
«لعمری و ما عمری علی ّ بهین
لبئس الفتی المدعو باللیل حاتم ».

(از اعلام زرکلی ).



یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن قیس بن تمام بن حاجب الارحبی ، از بنی صعب بن دومان از همدان ، معروف به ارحبی از امرا و خطبا و فصحا و شجاعان معروف بود. محضر حضرت رسول (ص ) را درک کرد و در کوفه ساکن شد. به حضرت علی (ع ) پیوست و در جنگها با او بود و از طرف آن حضرت والی اصفهان و ری و همدان شد. در جریان حکمیت صفین جزء نمایندگان حضرت علی بود. و مردم را به جنگ صفین بر ضد معاویه تشویق می کرد و خود در همان جنگ کشته شد (سال 37 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی ). و رجوع به تاریخ الخلفا ص 51 و ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 343 و عقدالفرید ج 3 ص 347 و مجمل التواریخ والقصص 277 شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن مالک جعفی ، مکنی به ابوسبرة، صحابی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوسبرة شود.


یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن محمدبن صقلاب ، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن صقلاب ، شاعر و کاتب اندلسی و در غزل استاد و در ادب نامور بود. همتی بی مانند داشت . مرگ یزید به سال 619 هَ . ق . روی داد. (از اعلام زرکلی ).


دانشنامه عمومی

یزید پسر معاویه پسر ابی سفیان (عربی: یزید بن معاویة بن أبی سفیان‎)، همچنین شناخته شده با نام یزید یکم (درگذشته ۶۴ هجری) دومین خلیفه اموی بود. وی از سال ۶۰ هجری تا زمان درگذشتش در ۶۴ هجری خلافت کرد. یزید به عنوان نخستین کسی که به صورت موروثی خلیفه شد، شناخته می شود و مهم ترین اتفاق دوران کوتاه خلافتش آغاز فتنه دوم بود.
Christides, Vassilios (2000). "'Ukba b. Nāfi'". In Bearman, P. J.; Bianquis, Thierry; Bosworth, C. E.; van Donzel, E. J.; Heinrichs, W. P. Encyclopaedia of Islam. 10 (Second ed.). Leiden: BRILL. pp. 789–790. ISBN 90-04-11211-1.
معاویه در سال ۵۶ هجری او را به عنوان خلیفه بعدی پیشنهاد داد که با مخالفتِ مخالفین خلافت موروثی مواجه شد؛ در همین رابطه، پس از مرگ معاویه در ۶۰ هجری، حسین ابن علی و عبدالله ابن زبیر او را به عنوان خلیفه به رسمیت نشناختند و به مکه فرار کردند. سپس حسین برای آغاز شورشی علیه یزید راه کوفه در پیش گرفت که در مسیر به همراه همراهان کم تعدادش توسط سپاهیان خلیفه کشته شد. اندکی پس از مرگ حسین، ابن زبیر در حجاز بر یزید شورید و در میان مردم مکه و مدینه طرفدارانی برای خود دست و پا کرد. یزید ابتدا تلاش کرد تا مسئله را به صورت مسالمت آمیز حل کند اما عبدالله بن زبیر نپذیرفت؛ پس از آن یزید سپاهی را برای سرکوب شورش راهی حجاز کرد. سربازان اموی در نبرد حره با شورشیان مدینه روبرو شده و آنان را شکست دادند. سپس سپاه خلیفه به سمت مکه به راه افتاد و شهر را محاصره کرد. این محاصره چند هفته طول کشید، اما با مرگ یزید محاصره پایان یافت. یزید بن معاویه در سال ۶۴ هجری درگذشت و با مرگ او، سرزمین های اسلامی درگیر یک جنگ داخلی بزرگ شدند.
یزید به صورت سنتی، در میان مسلمانان محبوب نیست. خلافت موروثی، کشته شدن حسین در نبرد کربلا و رویداد حره مهم ترین دلایل این شهرت او هستند. با این حال، تاریخ دانان معاصر یزید را به عنوان یک خلیفه مهربان و یک فرمانروای بزرگ و توانا می شناسند. به عقیده مورخان امروزی، یزید تنها در زمان لازم دست به خشونت می زد و به عنوان یک مرد سخاوتمند و صلح طلب ستوده شده است.
یزید در سال ۲۶ هجری در الماطرون متولد شد. او پسر معاویه بن ابی سفیان و میسون بنت بحدل بود. یزید دوران نوجوانی خود را در میان قبیله مادرش، قبیله کلب، سپری کرد. وی پیش از به خلافت رسیدن، در بسیاری از فتوحات اسلامی شرکت و در نبردهای پیاپی مسلمانان و امپراتوری روم حضور داشته است. یزید شخصا محاصره قسطنطنیه در سال ۶۷۰ میلادی را رهبری کرد. وی پیش از به خلافت رسیدن، چندین مرتبه راهی سفر حج شده بود.

یزید (ابهام زدایی). یزید نامی عربی است و ممکن است در اشاره به یکی از این اشخاص به کار رود:
یزید پسر ابی سفیان: برادر معاویه
یزید: یزید پسر معاویه و دومین خلیفهٔ اموی
یزید پسر مهلب: حکمران اموی

نقل قول ها

یزید پسر معاویه (زاده ۲۵ قـ. - درگذشته ۶۴ قـ) در حوارین سوریه؛ دومین خلیفه از دودمان اموی بود.
• خداوند ابن مرجانه - عبیدالله بن زیاد - را لعن کند، اگر بین او و حسین رحمی بود، هرگز او را نمی کشت.مقتل علی ابن ابی طالب و الحسین• چون خداوند در کسی خیری بیند او را در دین فقیه کند.تاریخ دمشق - ابن عساکر• «حق این است که یزید به قتل حسین رضایت داد و او را چنین بشارت دادند و به اهل بیت رسول اهانت کرد پس لعنت خدا بر وی و بر یاران و همراهان اوست.»التفتازانی - شرح عقاید النفسیه• «یزید ناصبی غلیظ و تندخویی بود که اخلاق سگان را داشت و مسکر می نوشید و از هیچ معصیت و منکری روی گردان نبود. دولتش به قتل حسین آغاز گشت و به ویرانی کعبه تمام یافت.»الذهبی - المصدر• «به راستی یزید پیشوایی فاسق و کافر و شایستهٔ لعن بود.»ابن کثیر - البدایه ۸/۲۳۸• «و یزید مردی ستمگر و ظالم و فاسق بود و مسوول در قتل نوادهٔ رسول خدا صلی الله علیه و سلم و اصحاب او رضی الله عنهم است. او آشکارا شراب می نوشید و با سگان می نشست. اخلاقش اخلاق فرعون بود. جز این که فرعون در امر رعیت مدارا بیشتر می نمود تا وی و انصاف بیشتر داشت و تدبیر بیشتر.»المسعودی - مروج الذهب: ۳ / ۸۲• «دخالت یزید در کشتن حسین بن علی مسلم نیست و اگر هم باشد قتل نفس، فسق است نه کفر.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَزِیدُ: می افزاید
معنی لَا یَزِیدُ: اضافه نمی کند- نمی افزاید
معنی مَعَاشاً: زندگی - مکان زندگی - زمان زندگی (کلمه معاش مصدر میمی و هم اسم زمان و مکان از عیش است ، و عبارت " وَجَعَلْنَا ﭐلنَّهَارَ مَعَاشاً " به این معنی است که: ما روز را زمان زندگی شما و یا محل زندگی شما قرار دادیم ، تا در آن از فضل پروردگارتان طلب کنید . واگ...
ریشه کلمه:
زید (۶۲ بار)

پیشنهاد کاربران

یزید بن معاویه و به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام
سال شصت هجرى قمرى معاویه درگذشت و پسرش یزید طبق بیعتی که پدرش از مردم براى وى گرفته بود زمام حکومت اسلامی را در دست گرفت. یزید به شهادت تاریخ، هیچ گونه شخصیت دینی نداشت؛ جوانی بود که حتی در زمان حیات پدر، اعتنایی به اصول و قوانین اسلام نمی کرد و جز عیاشىی و بی بندوبارى و شهوترانی سرش نمىی شد و در سه سال حکومت خود، فجایعی راه انداخت که در تاریخ ظهور اسلام با آن همه فتنه ها که گذشته بود، سابقه نداشت.

سال اول، حضرت حسین بن علی علیه السلام را که سبط پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بود با فرزندان و خویشان و یارانش با فجیع ترین وضعى کشت و زنان و کودکان و اهل بیت پیغمبر را به همراه سرهاى بریده شهدا در شهرها گردانید و در سال دوم، �مدینه� را قتل عام کرد و خون و مال و عرض مردم را سه روز به لشکریان خود مباح ساخت و سال سوم، �کعبه مقدسه� را خراب کرده و آتش زد!!!


کلمات دیگر: