کلمه جو
صفحه اصلی

ضرب المثل های تاجیکی

نقل قول ها

آ - الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ - د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض - ط - ظ - ع - غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - ه - ی
• احتیاط نصف حیات است.• ارباب را بین، در را تاز!• ارزان بی علت نیست، گران بی حکمت.• از بیکار، خدا بیزار• از بیکاری، کدوکاری• از چِل ملا سک هیز بهتر• از چَمچُق می ترسی ارزن مکار• از خرس، مویی• از ناآمدِ کار اَتالَه دندان می شکند.• ازهواآمدَه باز بَه هوا می رود.• اشتر را گفتم غمزَه کن پالیز را وَیران کرد.• الف ب تا سه!• امر، مقدم بر آداب است.• امیدواری بدتر از جان کندن .• انگور را خور و باغش مپرس.• اول پرسش، بعد کوشش• اول خویش، بعد درویش!• اول کار، بعد بازار• اول کار، بعد گفتار• اول نان، بعد ایمان• اول یَک بوسَه، بعد سنبوسَه• ایرکَه بلای جان• بد بَه بدخواه می رود.• با خدادادَگان ستیزَه مکن که با خدادادَگان خدا دادست.• با ماه شینی (بنشینی) ماه شوی با دیگ (دیک) شینی سیاه شوی.• بار، در بارخانَه عزیز (است).• بارعرب، پیش عرب!• بار کسی در مابَین راه نَمی ماند.• بچَه با رزق خودش بَه دنیا می آید.• بچَهٔ مار، مار است.• برای بخت، بخت جنبان درکار (برای خوشبخت شدن کسی باید واسطه شود)• برای کار کردن، دانستن درکار ، برای دانستن خواندن• بر سَوالت جواب، نوشتَه اند در کتاب• بز اگر خرمن می کوفت حاجت برزَه گاو نبود.• بز را بَه ای خودش می آویزند، گوسفند را بَه پای خودش• بز را غم جان، قصاب را غم چربو!• بزرگان دیر آیند.• بزی ندارم در رمَه، نی غم دارم نی غمخنَه• بوی مشک پَنهان نَمی شود.• بَه اسپ بد، صد قَمچین (به اسب بد صد تازیانه می زنند)• بَه امید انشالله، کار بود نَمی شود (به انجام نمی رسد)• بَه پیش طبیب نرو، بَه پیش کاراَفتادَه برو.• بَه تقدیر، تقدیرجنبان لازم• بَه تنبل کار فرما، پند بشنو!• بَه جنگ زن و شَوهر آستانَه در خانَه می خندد.• بَه دعای موش باران نَمی بارد.• بَه دهنِ پوشیدَه پشَّه نَمی برآید.• بَه شاخ بَلندرفتَه هم تبر می برآید.• بَه شکم گرسنَه گپ نَمی فارد (سخن برای آدم گرسنه خوشایند نیست)• بَه یَک مرد، چِل هنر کم است.• بی پول، گربَه هم بَه آفتاب نَمی برآید.• بیچارَه را سر از بالای شتر می گزد.• بی دولت اگر کشت کند، آب نَمی یابد.• بیشَه بی شیر نیست، دریا بی ماهی.• بیگانَه بیگانَگی اش را می کند.• بیماری را کس پَنهان کند، تبش او (آن) را آشکار کند.• پای دروغ کوتاه است.• پای مار و شیر مرغ و نام ملا کس ندید.• پَرتیَه با ماست، غلبَه با ماست (حزب کمونیست با ماست، پس پیروزی هم از آن ماست)• پستَه شکن مغزشَه بین• پول باشد در جنگل شوربا• پیر نیست، تدبیر نیست.• تا آتش نباشد، از موری دود نَمی برآید (موری: دودکش).• تا بچَه گریَه نکند، مادرش شیر نَمی دِهد.• تا ریش نَبَرآری، بَه کوسَه نخند!• تا شب نروی، روز بَه جایی نرَسی.• تا شهری نسوزد، کباب درویشی نپزد.• تشنَه در خواب، آب می بیند.• تفتِ آدم را آدم می بردارد (زهر آدم را آدم می گیرد)• طوی، خزینَهٔ خداست (هزینهٔ عروسی را خدا درست می کند)• تیرِ ازکمان جستَه بازگشتَه نَمی آید.• جان رود رود، ناموس نرود.• جبر از مهمان، صبر از میزبان• جداشدَه را گرگ می خورد.• جگرْ جگر و دگر و دگر! (عزیز با غریبه فرق دارد)• جنگ خویشان، ابر بهاران• جنگ، کار شَیطان است.• جواب احمق، سکوت است.• چارُق را سگ برد، در فطر روزی ملا حساب می شود.• چاه کن، زیر چاه!• چراغ، پیش آفتاب پرتَو ندارد.• چشم تنگ دنیادار را خاک گور پر می کند.• چشم کاردان از کار، کار می یابد.• چوب را از درون کرم می خورد.• چوچَه را در تیرَه ماه می شمارند (چوچه را در پاییز می شمارند)• حب وطن از تخت سلیمان بهتر!• حد مبالغَه صد چندان!• حساب دوستان در دل• خاک گیری از تِپَّهٔ بَلند گیر!• خالَه همَه کارَه، همَه کارش نیمَه کاره!• خانه شیر میدان غریب.• خانَهٔ ملا، دیگ بلا!• خر از خر ماند، گوشش را می برند.• خرس ملا می شود از ضرب چوب!• خرِ لولی را آب ده، پولش را گیر.• خروس در همه جا برابر جیغ می زند.• خس دزد را راهزن زد (دزد بزرگ از دزد چیزهای کوچک چیز دزدید)• خس را خوار نبین که در چشمت می خلد.• خسْ کم، جهانْ پاک!• خواندن، خواندن، باز هم خواندن.


کلمات دیگر: