کلمه جو
صفحه اصلی

نادیا مفتونی

دانشنامه عمومی

نادیا مفتونی (زاده ۲۴ دی ۱۳۴۴ در تهران، ایران)، نمایش نامه نویس، نقاش، پژوهشگر فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است. او با رتبه دانشیار به تدریس در دانشکده الهیات و معارف اسلامی می پردازد. شهرت وی در زمینه علمی به دلیل احیای فلسفه هنر فارابی، تبیین فلسفه علم حکمای مسلمان و استخراج مباحثی جدید از حکمت اشراق شهاب الدین سهروردی است. او همچنین به دلیل ازدواج با حسین نوری پس از جانبازی و معلولیت وی به عنوان شخصیتی شاخص مورد توجه رسانه ها و مردم ایران بوده است.
نمایشنامه مار زندگی (با نام مستعار زهرا نوری) (نشر مدرسه، 1379)
فارابی: خیال و خلاقیت هنری (سوره مهر، 1389)
اخلاق هنر از نگاه فارابی (بنیاد سینمایی فارابی، 1391)
پژوهش در آینه اخلاق (خانه کتاب، 1391)
پژوهشی در فلسفه علم دانشمندان مسلمان (سروش، 1393)
نگاره های اشراقی (وایا، 1394)
منطق اصول و کاربردها (هوزان، 1397)
فارابی و فلسفه هنر دینی (سروش، 1393)
فارابی و مفهوم سازی هنر دینی (سوره مهر، 1393)
نادیا مفتونی در سال ۱۳۴۴ در تهران به دنیا آمد. پدر و مادرش در محله دردشت نارمک، خیابان مهر ساکن بودند. او از نخستین تحصیل کردگان دبیرستان استعدادهای درخشان تهران (سمپاد) بود. وی در سال ۶۲ در کنکور شرکت کرده و با کسب رتبه ۲۴ در رشته فیزیک کاربردی دانشگاه صنعتی شریف قبول می شود.
مفتونی هنگام تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف در نمایشنامه نویسی هم دستی داشت و در کارهای فرهنگی دانشگاه فعالیت می کرد. روزی یکی از دوستانش به او می گوید که از طرف جهاد دانشگاهی فردی به دانشگاه آمده که در کارهای هنری بویژه نمایشنامه نویسی استاد است و اگر می خواهی می توانی نمایشنامه ات را برای کسب نظر به او بدهی. با شنیدن این خبر مفتونی نمایشنامه را پیش آن استاد می برد. این استاد کسی نبود جز حسین نوری که در آن زمان بر روی ویلچر می نشست. بعد از این جلسه این دو نفر در جلسه دیگری همدیگر را می بینند و مفتونی، طبق گفته خودش، عاشق او شده و برخلاف روال معمول، او از نوری خواستگاری می کند و بعد از مدتی در سال ۶۳ با وجود مخالفت اطرافیان به عقد هم در می آیند.مفتونی بعد از ازدواج، درسش را در دانشگاه صنعتی شریف رها کرده و به همراه نوری راهی محل سکونت او در تربت جام می شود. آنها مدت هفت سال در تربت جام زندگی می کنند. در آن سال ها دو فرزندشان یعنی ابوالفضل و محمود به دنیا می آیند.نادیا مفتونی هم نقاش است و نقاشی را پس از ازدواج از همسر خود آموخته است. او در همان سال ها نمایشنامه ای را تحت عنوان مار زنگی می نویسد که نوری آن را کارگردانی کرده و به صحنه می برد. این نمایشنامه در همان زمان در جشنواره ۱۷ شهریور اثر برگزیده شد. همچنین آنها در تولید برنامه های رادیویی و تلویزیونی، کارهای مختلفی را در آنجا انجام می دهند.
هفدهم اسفندماه ۱۳۹۳ در جلسه ای با حضور محمدعلی معلم دامغانی، نوری ماجرایی را از رد و بدل شدن یک شعر میان خود و مفتونی، همسر آینده اش، تعریف کرد: «زمانی که همسر بنده از من خواستگاری کرد، من سجده شکر به جا آوردم، با این حال پیش خود گفتم که تو چه حقی داری این دختر نمونه دانشگاه شریف با این حسن و جمال را اذیت و درگیر مشکلات خود کنی؟ مانده بودم چه بگویم که چند مصرع شعر گفتم و از ایشان خواستم که آن را کامل کنند و ایشان هم فی البداهه به بهترین نحو آن را کامل کردند.» نوری در این جلسه این اشعار را قرائت کرد و همسرش نیز مصرع دوم آن را خواند و اشک شوق از دیدگان حضار و همین طور استاد معلم دامغانی روان شد.

نقل قول ها

نادیا مفتونی (۲۴ دی ۱۳۴۴ در تهران)، نمایش نامه نویس، نقاش، پژوهشگر فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است.
• «علاوه بر متفکران ترک و فارس، نویسندگان و مورخان عرب هم نسبت به فارابی ابراز خویشاوندی می کنند و او را همچون ابن سینا و غزالی در سلسله دانشمندان و فیلسوفان عرب می گنجانند. جهت این ادعا آن است که عمده آثار آنها به زبان علمی روزگارشان یعنی عربی نگاشته شده است. شاید سزاوارتر آن باشد که به جای کشمکش بر سر جسم فارابی و این سو و آن سو کشیدن جامه او، به معاشرت علمی و معنوی با او فخرفروشی کنیم و به تدوین و تصحیح آثار او و تحقیق و تعمق بر افکارش اهمیت دهیم. چرا که اگر فارابی جایگاهی درخور و شایسته در پژوهش های علمی و فرهنگی کشور ما کسب کند، در دیده جهانیان خویشاوند معنوی و فرهنگی ما محسوب خواهد شد و آنگاه چندان تفاوت نخواهد داشت که فرزند خراسان بزرگ باشد یا فاراب ماوراءالنهر.»• «ای ماه برو مِهرِ منور بدر آمد، فرزند نبی در پی شق القمر آمد/ والفجر که رفت از رخ گیتی شب تاریک، والیل اذا یسر به لوح قدر آمد/ ابرانه بگریید ز شوق از دل دیده، کان نور برِ مردم خونین بصر آمد/ آذین شده این ملک به پیراهن گلگون، یعقوبِ جهان، خیز که بوی پسر آمد/ ای غنچه ز آغوش رها کن گُلِ صدرنگ، آن دلبر یکرنگ کنون از سفر آمد/ عشاق بمیرید به عشق دم همدم، معشوق مسیحادمِ اعجازگر آمد/ پروانه دلان پیش به قربانگه محبوب، تا شمع ولا هست بلا پرثمر آمد/ از ترس نترسید که او عنصر ترسوست، این سایه یأس از پِیِ ما بی ثمر آمد/ اخطار مخوانید به همخانه خمار، کاین پیر خرابات، خمارِ خطر آمد/ زد حلقه به در دار به آهنگ انا الحق، منصور به رقص آمد و دیدار سرآمد/ (با امضای زهرا نوری، فریمان، ۲ دی ۱۳۶۷)»


کلمات دیگر: