کلمه جو
صفحه اصلی

ژاک و اربابش

دانشنامه عمومی

ژاک و اربابش (به انگلیسی: Jacques and his Master) نمایشنامه ای اثر میلان کوندرا نویسنده بنام اهل چک نوشته شده در ۱۹۷۱ است.
نمایشنامه برداشت شخصی کوندرا از رمان ژاک قضا و قدری و اربابش نوشته دیدرو فیلسوف فرانسوی است که به قول کوندرا «ادای احترامم» به دنی دیدرو است. این نمایشنامه سه داستان عاشقانه دارد: داستان عاشقانه ارباب، داستان عاشقانه ژاک و داستان عاشقانه مادام دولاپومه ری که در سه پرده تنظیم شده است. ژاک و اربابش در یوگسلاوی، یونان، آلمان و سوییس روی صحنه رفت و در فرانسه مدت ها روی پرده ماند و برنده جایزه شد.
غربی ها کشش خاصی به کوندرا و نوشته هایش داشتند که از پشت پرده آهنین راوی اندیشه هایش در طی رویدادهای داخلی زمان اشغال چکسلواکی بود وی بعدها به فرانسه مهاجرت کرد.
میلان کوندرا، ژاک و اربابش، فروغ پوریاوری، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۷۷ دوم، پیشگفتار نویسنده

نقل قول ها

ژاک و اربابش (به انگلیسی: Jacques and his Master) نمایشنامه ای از میلان کوندرا نویسنده چک - فرانسوی نوشته شده در ۱۹۷۱ است.
• «من مردی بسیار حساس هستم. اما حساسیتم را برای مواقع مناسب نگه می دارم. برای آن هایی که زیادی حساسیت به خرج می دهند، به هنگام نیاز چیزی باقی نمی ماند.»• «دردی که می کشید شایسته تان می کند. این درد را با شکنجهٔ ناشی از پشیمانی تان به دست آورده اید!»• «ما باید به ارباب که ما را همین طور که هستیم خلق کرده است عشق بورزیم. اگر به او عشق بورزیم به مراتب خوشبخت تر خواهیم بود. آرام تر و مطمئن به نفس تر؛ ولی شما، شما خالق بهتری را می خواهید. ارباب، راستش را بخواهید، من این را کفر می نامم.»• «مردها به سرعت عاشق می شوند و به همان سرعت هم آدم را ترک می کنند.»• «به خودم دروغ نمی گویم. عشق از دلم رخت بربسته. این کشف وحشتناکی است، وحشتناک اما حقیقی است.»• «بدبختی بزرگی است که دیگری را به رغم اینکه دیگر دوستمان نمی دارد، همچنان دوست بداریم.»• «می گفت که کتاب مقدس پر از تکرار است و نیز می گفت که هر کس که حرف های تکراری بزند، شنوندگانش را ابله فرض می کند.»• «آن کسی که سرگذشت هایمان را نوشته قاعدتاً باید شاعری بسیار بد، بدترین شاعران، پادشاه و امپراتور شاعران بد بوده باشد!»• «و حالا به اینجا رسیده ایم، جدا از هم و به خاطر چنین مسخره بازی احمقانه ای!»• «در روی زمین هیچ چیز قطعی نیست و معنای چیزها با وزیدن بادی تغییر می کند. باد دائماً می وزد، چه بدانید و چه ندانید. باد می وزد و شادی به اندوه ، انتقام به پاداش تبدیل می شود و یک زن ول به همسر وفاداری تبدیل می شود که هیچ کس را با او نمی توان مقایسه کرد.»• «بسیاری از دختران آبرومند به زن های بی آبرو تبدیل شده اند. چرا یک بار این جریان را برعکس نکنیم؟»


کلمات دیگر: