داش آکل. داش آکل ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
داش آکل (فیلم ۱۳۵۰)
داش آکل (داستان)
داش آکل (فیلم ۱۳۵۰)
داش آکل (داستان)
wiki: صادق هدایت است که نخستین بار در سال ۱۳۱۱ منتشر شد.
از طرف دیگر داش آکل را همهٔ اهل شیراز دوست داشتند. چه او در همان حال که محله سردزک را قرق میکرد، کاری به کار زن ها و بچه ها نداشت، بلکه بر عکس با مردم به مهربانی رفتار می کرد.
داش آکل مردی سی و پنج ساله، تنومند ولی بدسیما بود. هر کس دفعهٔ اوّل او را می دید قیافه اش توی ذوق می زد، اما اگر یک مجلس پای صحبت او می نشستند یا حکایت هایی که از دورهٔ زندگی او وِرد زبان ها بود می شنیدند، آدم را شیفته او می کرد.
ولی نصف شب، آن وقتی که شهر شیراز با کوچه های پر پیچ و خم؛ باغ های دل گشا و شراب های ارغوانیش به خواب می رفت؛ آن وقتی که ستاره ها آرام و مرموز بالای آسمان قیرگون به هم چشمک می زدند؛ آن وقتی که مرجان با گونه های گل گونش در رختخواب آهسته نفس می کشید و گزارش روزانه از جلوی چشمش می گذشت، همان وقت بود که داش آکل حقیقی، داش آکل طبیعی با تمام احساسات و هوی و هوس، بدون رودربایستی از تو قشری که آداب و رسوم جامعه به دور او بسته بود، از توی افکاری که از بچگی به او تلقین شده بود، بیرون می آمد و آزادانه مرجان را تنگ در آغوش می کشید، تپش آهستهٔ قلب، لب های آتشی و تن نرمش را حس می کرد و از روی گونه هایش بوسه می زد، ولی هنگامی که از خواب می پرید، به خودش دشنام می داد، به زندگی نفرین می فرستاد و مانند دیوانه ها در اتاق به دور خودش می گشت، زیر لب با خودش حرف می زد و باقی روز را هم برای این که فکر عشق را در خودش بکشد به دوندگی و رسیدگی به کارهای حاجی می گذرانید.
داش آکل لوطی مشهور شیرازی است که خصلت های جوانمردانه اش او را محبوب مردم ضعیف و بی پناه شهر کرده است. اما کاکارستم که گردن کلفتی ناجوانمرد است و به همین سبب، بارها ضرب شست داش آکل را چشیده، به شدت از او نفرت دارد و در پی فرصتی است تا زهرش را به داش آکل بریزد و از او انتقام بگیرد.
در همین حین، حاجی صمد -از مالکان شیراز- می میرد، و داش آکل را وصی خود قرار می دهد. داش آکل، با اینکه آزادی خود را از همه چیز بیشتر دوست دارد، به ناچار این وظیفه دشوار را به گردن می گیرد. او با دیدن مرجان، دختر چهارده سالهٔ حاجی صمد، به وی دل می بازد. اما اظهار عشق به مرجان را خلاف رویهٔ جوانمردی و عمل به وظیفهٔ خود می داند. در نتیجه، این راز را در دل نگه می دارد. در عوض، طوطی ای می خرد، و درد دلش را به او می گوید.
از آن پس، داش آکل، قرق کردن سرِ گذر و درگیری با سایر لوطی ها و اوباش را ترک می کند و اوقات خود را صرف رسیدگی به اموال حاجی و خانوادهٔ او می کند.
از طرف دیگر داش آکل را همهٔ اهل شیراز دوست داشتند. چه او در همان حال که محله سردزک را قرق میکرد، کاری به کار زن ها و بچه ها نداشت، بلکه بر عکس با مردم به مهربانی رفتار می کرد.
داش آکل مردی سی و پنج ساله، تنومند ولی بدسیما بود. هر کس دفعهٔ اوّل او را می دید قیافه اش توی ذوق می زد، اما اگر یک مجلس پای صحبت او می نشستند یا حکایت هایی که از دورهٔ زندگی او وِرد زبان ها بود می شنیدند، آدم را شیفته او می کرد.
ولی نصف شب، آن وقتی که شهر شیراز با کوچه های پر پیچ و خم؛ باغ های دل گشا و شراب های ارغوانیش به خواب می رفت؛ آن وقتی که ستاره ها آرام و مرموز بالای آسمان قیرگون به هم چشمک می زدند؛ آن وقتی که مرجان با گونه های گل گونش در رختخواب آهسته نفس می کشید و گزارش روزانه از جلوی چشمش می گذشت، همان وقت بود که داش آکل حقیقی، داش آکل طبیعی با تمام احساسات و هوی و هوس، بدون رودربایستی از تو قشری که آداب و رسوم جامعه به دور او بسته بود، از توی افکاری که از بچگی به او تلقین شده بود، بیرون می آمد و آزادانه مرجان را تنگ در آغوش می کشید، تپش آهستهٔ قلب، لب های آتشی و تن نرمش را حس می کرد و از روی گونه هایش بوسه می زد، ولی هنگامی که از خواب می پرید، به خودش دشنام می داد، به زندگی نفرین می فرستاد و مانند دیوانه ها در اتاق به دور خودش می گشت، زیر لب با خودش حرف می زد و باقی روز را هم برای این که فکر عشق را در خودش بکشد به دوندگی و رسیدگی به کارهای حاجی می گذرانید.
داش آکل لوطی مشهور شیرازی است که خصلت های جوانمردانه اش او را محبوب مردم ضعیف و بی پناه شهر کرده است. اما کاکارستم که گردن کلفتی ناجوانمرد است و به همین سبب، بارها ضرب شست داش آکل را چشیده، به شدت از او نفرت دارد و در پی فرصتی است تا زهرش را به داش آکل بریزد و از او انتقام بگیرد.
در همین حین، حاجی صمد -از مالکان شیراز- می میرد، و داش آکل را وصی خود قرار می دهد. داش آکل، با اینکه آزادی خود را از همه چیز بیشتر دوست دارد، به ناچار این وظیفه دشوار را به گردن می گیرد. او با دیدن مرجان، دختر چهارده سالهٔ حاجی صمد، به وی دل می بازد. اما اظهار عشق به مرجان را خلاف رویهٔ جوانمردی و عمل به وظیفهٔ خود می داند. در نتیجه، این راز را در دل نگه می دارد. در عوض، طوطی ای می خرد، و درد دلش را به او می گوید.
از آن پس، داش آکل، قرق کردن سرِ گذر و درگیری با سایر لوطی ها و اوباش را ترک می کند و اوقات خود را صرف رسیدگی به اموال حاجی و خانوادهٔ او می کند.
wiki: محمد عرب و نویسندگی منصور براهیمی محصول ۱۳۹۶ است.
محمدرضا شریفی نیا
حسین یاری
مهران غفوریان
علی صادقی
فاطمه گودرزی
ارژنگ امیرفضلی
امیرحسین صدیق
نیما شاهرخ شاهی
علیرضا مسعودی
محسن افشانی
ارسلان قاسمی
هادی کاظمی
فیلم سینمایی داش آکل برگرفته از کتاب سه قطره خون (مجموعه داستان کوتاه) اثر صادق هدایت رابطهٔ عاشقانه ای را روایت می کند که «لوطیان» و «قداره کشان» آواز عشق «مرجان» را هنوز بعد از سال ها روایت می کنند. فیلمنامه ای به قلم «منصور براهیمی» با نگاه نو به سینمای نوستالژیک ایران.
نقد فیلم داش آکل
محمدرضا شریفی نیا
حسین یاری
مهران غفوریان
علی صادقی
فاطمه گودرزی
ارژنگ امیرفضلی
امیرحسین صدیق
نیما شاهرخ شاهی
علیرضا مسعودی
محسن افشانی
ارسلان قاسمی
هادی کاظمی
فیلم سینمایی داش آکل برگرفته از کتاب سه قطره خون (مجموعه داستان کوتاه) اثر صادق هدایت رابطهٔ عاشقانه ای را روایت می کند که «لوطیان» و «قداره کشان» آواز عشق «مرجان» را هنوز بعد از سال ها روایت می کنند. فیلمنامه ای به قلم «منصور براهیمی» با نگاه نو به سینمای نوستالژیک ایران.
نقد فیلم داش آکل
wiki: داش آکل (فیلم ۱۳۹۶)
داش آکل (فیلم). داش آکل نام فیلمی ایرانی ساختهٔ مسعود کیمیایی است که در سال ۱۳۵۰ ساخته شده و بهروز وثوقی در آن نقش آفرینی کرده است. این فیلم بر اساس داستان «داش آکل» از کتاب سه قطره خون نوشته صادق هدایت، ساخته شده است.
wiki: داش آکل (فیلم)
داش اکل (فیلم ۱۳۹۶). عشق و آتش فیلمی به نویسندگی منصور ابراهیمی و به تهیه کنندگی و کارگردانی محمد عرب محصول ۱۳۹۶ است.
wiki: داش اکل (فیلم ۱۳۹۶)