کلمه جو
صفحه اصلی

جان گری

دانشنامه عمومی

جان گری (به انگلیسی: John Gray) (زادهٔ ۱۷ آوریل ۱۹۴۸) متخصص در فلسفه سیاسی و محقق در زمینه تاریخ نظریه هاست. وی استاد مدرسه اقتصاد لندن نیز هست. وی صاحب تألیفات قابل توجهی در این حوزه هاست.جان استوارت میل، آیزایا برلین، مایکل اوکشات، آرتور شوپنهاور، کارل پولانی
جان گری بنیادهای مشترک در اندیشهٔ لیبرال را فرد گرایی، تساوی گرایی (در فرصت ها) و جهان گرایی برمی شمارد. ویژگی فرد گرا بودن حاکی از تفوق اخلاقیات بر زندگی نوع بشر است و در تقابل با فشار ناشی از جمع گرایی سوسیالیست ها پا به عرصهٔ وجود گذاشت. ویژگی تساوی گرا بودن حاکی از همان فلسفهٔ اخلاقی است که تمام افراد باید از موقعیت های یکسان برخوردار بوده و به یک میزان –به واسطهٔ انسان بودن- ارزشمند تلقی شوند؛ و ویژگی جهان گرا بودن تأکید می کند که تمام انواع بشر علی رغم تفاوت های فرهنگی و منطقه ای با یک دیگر برابرند. از نظر او دموکراسی و بازار آزاد به جای شریک بودن رقیب هم هستند. او معتقد است مالکیت خصوصی مظهر آزادی فردی در ابتدایی ترین شکل آن است.

نقل قول ها

جان گری (به انگلیسی: John Gray) (زادهٔ ۱۷ آوریل ۱۹۴۸) متخصص در فلسفه سیاسی و محقق در زمینه تاریخ نظریه هاست.
• «لیبرالیسم با وجود سلطه شدیدش بر فلسفه آنگلو امریکن، هیچ گاه نتوانسته نشان دهد که نهادهای لیبرال دموکراتیک به شکلی بی مانند برای عدالت و خیر انسان ضروری اند. فلسفه سیاسی لیبرال در هیچ یک از گونه هایش - فایده گرا، قرارداد گرا یا در مقام نظریه حقوق - نتوانسته این نظریه بنیادی خود را که دموکراسی لیبرالی تنها نوع دولت انسانی است که خرد و اخلاق می توانند تاییدش کنند، به کرسی بنشاند. از این رو فلسفه سیاسی لیبرال نمی تواند به طریقی عقلانی از کیش سیاسی روشنفکران روز گار ما که آیین احساساتی انسانیت را با اشتیاقی فرقه گرایانه به اصلاحات سیاسی در هم می آمیزد، دفاع کند.» -> «دربارهٔ لیبرالیسم»
• «اغلب می گویند مسیحیت به دنبال تغییر عادات اخلاقی است و همیشه خود را تافته ای جدابافته به حساب می آورد. عادلانه تر این است که همین را دربارهٔ نسخهٔ رایجِ بی خدایی بگوییم. اگر نسل اولیهٔ غیرباورمندان، به پیش داوری های نژادیِ زمانهٔ خود باور داشتند و آنها را تا حد حقایقی علمی بالا می بردند، بی خدایانِ تبشیری همان کار را با ارزش های لیبرال در جوامع غربیِ امروزی می کنند. این در حالی است که به فرهنگ های که مذهب را رها نکرده اند، از سر تحقیر می نگرند.»«What scares the new atheists»، در ۲۰۱۵ -> عقب مانده ای
• «نظریه های نژادپرستانه ای که بی خدایان در گذشته از آن دفاع می کردند، به زباله دان تاریخ پیوسته است. تأثیرگذارترین بی خدایان امروز نیز همان طور که از دستوراتِ طالع بین پیروی نمی کنند، به زیست شناسیِ نژادپرستانه هم توجهی ندارند؛ اما آنها هنوز این اعتقاد را رها نکرده اند که ارزش های انسانی باید مبتنی بر علم باشند.»، در ۲۰۱۵ -> «What scares the new atheists»
• «هیچ پیوند مطمئنی بین بی خدایی، علم و ارزش های لیبرال وجود ندارد؛ چه در منطق و چه در تاریخ. وقتی ایدئولوژی های بی خدایی به شکل جنبش درآمدند و تحت حمایت قدرتِ دولت قرار گرفتند، تبدیل به بخشی جدایی ناپذیر از رژیم های خودکامه ای شدند که ادعا می کردند ریشه در علم دارند؛ مانند اتحادیهٔ جماهیر شورویِ سابق. بسیاری از نظام های اخلاقی و سیاسیِ بدیل که تاکنون اکثرشان غیرلیبرال بوده اند، تلاش کرده اند تا نشان دهند ریشه در علم دارند. همه تقلبی و زودگذر بوده اند. بااین حال این تلاش در جنبش های بی خدایی امروزه هم ادامه دارد. این جنبش ها ادعا می کنند علم می تواند ارزش های لیبرال را تأیید کند و بنابراین چنین ارزش هایی جهان شمول اند.»، در ۲۰۱۵ -> «What scares the new atheists»
• «بازگشتِ دین، پدیده ای جهانی است. ارتدوکسیِ روسی اکنون قوی تر از هر زمانی در یک قرن گذشته است؛ درحالی که چین صحنهٔ احیای دوبارهٔ ادیان بومی و جنبش هایی زیرزمینی است که می تواند این کشور را در انتهای قرنِ حاضر، بزرگ ترین کشور مسیحی کند. به رغم برخی تغییر نظرها که می تواند شاهدی باشد بر این که آمریکا کشوری کمتر مذهبی است، هنوز به طور گسترده و وسیعی کشوری مذهبی به حساب می آید. مثلاً تصورکردنی نیست که کسی که همه می دانند مذهبی نیست، در آمریکا رئیس جمهور شود.»، در ۲۰۱۵ -> «What scares the new atheists»
• «بقای مداوم مذهب، این باور را برای متفکرانِ سکولار زیر سؤال می برد که تاریخ، ارزش های آنان را تحکیم خواهد کرد. مطمئناً دربارهٔ ماهیت این ارزش ها اختلاف نظر وجود دارد؛ اما همهٔ متفکران سکولار امروز فرض می کنند که جوامع مدرن درنهایت باید بر سر لیبرالیسم به همگرایی برسند. امروزه این فرض که هیچ گاه از آن دفاع نشده بود، کاملاً نامعقول به نظر می رسد؛ بنابراین این بار هم متفکران سکولار چشم به علم دارند تا مبنایی برای ارزش هایشان بیابند.»، در ۲۰۱۵ -> «What scares the new atheists»
• «ممکن نیست مشاجرات قلمیِ معاصر علیه دین را بخوانیم و این حس را پیدا نکنیم که گمان می کنند جهان جای بهتری می بود اگر یکتاپرستیِ یهودی و مسیحی هیچ وقت وجود نمی داشت. آنها همیشه با تأسف می گویند اگر این خداباورانِ مشکل ساز وجود نداشتند، ارزش های لیبرال بسیار مستحکم تر می بود.»«What scares the new atheists»، در ۲۰۱۵ -> بی خدایان جدید
• «بدون توسل به فهم معیار انسانیت به سختی می شود ایدهٔ اخلاق فراگیر را دریافت.»، در ۲۰۱۵ -> «What scares the new atheists»
• «اگر شما از زاویه ای علمی اخلاق را بخشی از رفتار حیوانِ انسانی می بینید، به این نتیجه می رسید که انسان ها بر مبنای قانونی واحد و جهان شمول زندگی نمی کنند. درعوض، آنها روش های مختلفی برای زندگی دارند. تعدد اخلاقیات به همان اندازه برای حیوانِ انسانی طبیعی است که تنوع زبان ها.»، در ۲۰۱۵ -> «What scares the new atheists»
• «بدترین حرکت مرد در گفت و گو با همسرش بی اعتبار کردن احساسات اوست.»


کلمات دیگر: