کلمه جو
صفحه اصلی

ژاک رانسیر

دانشنامه عمومی

ژاک رانسیر (به فرانسوی: Jacques Rancière)‏ (۱۹۴۰-) فیلسوف فرانسوی، استاد فلسفه در مدرسهٔ دانش آموختگان اروپا در ساس فی و استاد بازنشستهٔ فلسفه در دانشگاه پاریس (سن دُنی) است. نام وی پس از همکاری در نگارش مشترک خوانش کاپیتال(۱۹۶۸) به همراه فیلسوف مارکسیست ساختارگرا، لوئی آلتوسر بر سر زبان ها افتاد.افلاطون، ارسطو، Ballanche, Jacotot, کارل مارکس، تئودور آدورنو، لوئی آلتوسر، میشل فوکو، ژاک لاکان، ژان فرانسوا لیوتار
رانسیر در صفحاتی از مقالهٔ اول کتاب آزادسازی تماشاگر که عنوان کتاب هم هست، به زندگی خود و نسل خود اشاره می کند که در آن از یک سو باید به مبارزهٔ اجتماعی و چالش های طبقاتی و کمک به کارگران می پرداخت و از سوی دیگر به عنوان یک محقق و استاد خود را جدا از این طبقه باز می شناخت. وی در این مرحله با خواندن متون تاریخی و خاطرات دو کارگر که روز فراغت شان را به نوعی به شهود و تحقیق روشن فکرانه می گذرانند برمی خورد که در او تأثیر عمیقی می گذارد: از این پس او باور دارد که کارگر با محقق یا مشاهده گر تفاوتی ندارد و تنها کاری که باید کرد این است که او را از این جایگاه و پیش فرض هایی که او را در مقام ناآگاه مطلق قرار می دهد خارج کرد.
رانسیر این پیش فرض که آموزگار چیزی بیشتر از آموزنده می داند را رد می کند و با ارجاع به نظریه ای که ژوزف ژاکوتو در اوایل قرن نوزدهم آن را مطرح کرده و بر پایهٔ آن کسی که چیزی را نمی داند می تواند آن چیز را به کس دیگر آموزش دهد، نظریهٔ آموزگار ناآگاه را ارائه می دهد. بر اساس این نظر، هر فردی در یک سطح از آگاهی قرار دارد و کسی که چیزی را نمی داند نه خود آن چیز، که چگونه آموختن آن را نمی داند و کار آموزگار نشان دادن نشانه ها و مسیر این چیز است، در نتیجه دانش آموز همواره چیزی بیشتر یا دست کم متفاوت از استاد می داند. همین منطق در مورد نمایش و تماشاگر نیز صدق می کند: طبق نقدی که افلاطون به نمایش دارد در یک جامعهٔ مرتب، هر کس یک کار برای انجام دارد و بازیگر نمی تواند در یک جا با دو کار یا شخصیت حاضر باشد. رانسیر معتقد است این نظریه در تئاتر مدرن از جمله نمونه های آنتونن آرتو و برشت نیز به قوت خود باقی مانده است: نزد آرتو تماشاگر خود به بازیگر تبدیل می شود و نزد برشت بازیگر جایگاه خود را به عنوان بازیگر معلق می کند، این در حالی است که موضوع اصلی از نظر رانسیر این است که باید این پیش فرض که تماشاگر منفعل است را زیر سؤال برده و او را از این بند آزاد سازیم.

نقل قول ها

ژاک رانسیر فیلسوف فرانسوی، استاد فلسفه در مدرسهٔ دانش آموختگان اروپا در ساس فی و استاد بازنشستهٔ فلسفه در دانشگاه پاریس (سن دُنی) است. نام وی پس از همکاری در نگارش مشترک خوانش کاپیتال(۱۹۶۸) به همراه فیلسوف مارکسیست ساختارگرا، لوئی آلتوسر بر سر زبان ها افتاد.
• «کار من بر روی سیاست در واقع تلاشی بود برای نشان دادن اینکه سیاست به جای اینکه بکارگیری قدرت با تلاش برای کسب قدرت باشد، شکل دهی و پیکربندی جهانی ویژه است که همه چیز در آن اوبژه های سیاسی اند.»• «مسئله اینجاست که مگر رسالت مدارس دولتی آزادکردن زنان است. اگر این گونه است، پس چرا دولت کارگران و دیگر گروه های تحت سلطه در جامعه فرانسه را آزاد نمی کند؟ انواع انقیاد وجود دارد؛ از اجتماعی گرفته تا جنسی و نژادی. اصل اساسی یک ایدئولوژی ارتجاعی انگشت گذاشتن بر یک شکل خاص از قبول سلطه است و بقیه انواع سلطه بهتر است سر جای خود باقی بمانند. همان مردمی که زمانی فمینیسم را به «فرقه گرایی» متهم می کردند حال «فمینیسم» خود را کشف کرده اند تا توجیهی باشد بر قوانین ضدحجاب. مطمئناً وضع زنان در جهان اسلام مسئله ساز است، لیکن این خود زنان درگیر با حجاب هستند که باید درخصوص اینکه چه چیزی ظالمانه است تصمیم بگیرند. به طور کلی مردمی که از ظلم و سرکوب رنج می برند باید علیه قبول سلطه خود بشورند - نمی شود به نیابت از مردم آنان را رها کرد.»


کلمات دیگر: